سفارش تبلیغ
صبا ویژن

والآخرةٌ خیرٌ و أبقی


تعداد بازدید

v امروز : 0 بازدید

v دیروز : 0 بازدید

v کل بازدیدها : 46941 بازدید

فهرست موضوعی یادداشت ها

90زن نمونه تاریخ . أبجد . ادعای برتری عمر بر امام علی(علیه السلام) . ازدواج مادر امام سجاد (ع) . استغفار شش معنا دارد . اصل الورع . اگر نماز شب نخوانى، عاقّت مى کنم! . المنافقین فى الدّرک . اهل تسنن درباره فاطمه زهرا . بالأخره پنیر خوردن مکروه یا مستحب؟ . بالالف الفة و بالیاء یقینا . پنج روز یادت نره . پیامبر و گوشت . ترک لقمه اى که بدان نیاز دارم . تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است . توریة ،انجیل ، زبور و قرآن . جواب میرداماد در قبر . چرا این همه مرجع تقلید . حالات ملا صدرا . حجاب فاطمه . حضرت علی علیه السلام . خانه کعبه ، دوهزار سال قبل از آدم . دانیال نبی و نان . درباره به . درباره زن . درباره گو.شت . زبان قرآن . زکات در ادیان . زکات در انجیل . زن سه شوهره . زن و خدا . زنان راوی . زنی در یک شبانه روز ، پنج مرتبه حرام ، و پنج مرتبه حلال ؟ . سوسمار امام منافقان . شهد ثانی . شهید اول در کتاب دروس . عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند . عمر گفت : زنده نباشم . فاطمه (س) . گریه امام حسن (ع ) از دو چیز . گوشت وسخن معصومین . محاسبه نفس . محجة البیضاء 5/ . مغز استخوان . ناصبی بودن ابن تیمیه . نامحرم وقطع پا . نامه آخوند خراسانى به محمد على شاه . نان در نگاه معصومین . نمک . یقظه تا توکل .

مطالب قبلی

88/4/18 :: 5:23 صبح

چرا این همه مرجع تقلید

مدرک ما در استنباط احکام قرآن، حدیث، عقل و اجماع است. فقهاء در فهم قرآن و حدیث اختلاف پیدا مى‏کنند. در میان قرآن که 6342 آیه است، حدود 500 آیه آیات الأحکام است. ولى این 500 آیه کلیات احکام است و الّا 500 آیه برای کل احکام کافى نیست تا جوابگوى تمام قوانین باشد و باید از ائمه اطهار برای فهم و تکمیل این کلیات تمامِ استفاده را کرد.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَإرشاد مفید، ج1، ص2311 قرآن به زبان عربى مثل سایر لسانها الفاظ مشترکى دارد.وَ الْمُطَلَّقاتُ یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍبقره/228

زن‏هاى مطلقه باید سه قرء به انتظار بمانند. قرء 2 معنى دارد. 1 ـ پاکى 2 ـ عادت ماهیانه.

بعضى گویند معنى دوم را که زن باید دو مرتبه عادت و پاک شود و مرتبه سوم به مجرد اینکه عادت شد مى‏تواند شوهر کند. بعضى گویند تا از عادت دفعه سوم بیرون نیامد نمى‏شود و هر کدام شواهدى و مؤیداتى مى‏آورند، ولى بالاخره اختلاف فتوا دارند نه از جهت هوى و هوس، بلکه از جهت فهم کلام الله.

یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُوسِکمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَى الْکعْبَینمائده/6 عدّه‏اى از اهل سنت این آیه را در مقام اصل وضو و کیفیت آن مى‏دانند و از ظاهر آیه استفاده مى‏کنند که از سر انگشت شروع و تا آرنج خاتمه پیدا مى‏کند. ولى تمام علماى شیعه و عدّه‏اى از اهل سنّت گویند: این آیه در مقام اصل وضو است نه کیفیت آن و کلمه إِلَى به معنى (با) است یا غایت است براى مفعولأَیدِیکم نه فَاغْسِلُوانظیر اینکه به نقاش مى‏گوئیم رنگ بزن اطاق را تا یک‏مترى که منظور اصل رنگ آمیزی است نه کیفیت آن که از پائین شروع به رنگ‏آمیزى کند. این آیه نیز مى‏گوید در وضو از انگشت تا آرنج شسته شود. اما کیفیت آن موکول به عرف است که طبعا از بالا به پائین شسته مى‏شود کما اینکه از اهل البیت(علیهم السلام)رسیده است.

چند مثال

وَ لا تَنْکحُوا ما نَکحَ آباوکمْ مِنَ النِّساءِ نساء/22بعضى مراد از نکاح را مطلق اعمال غریزه گرفته‏اند، حلال باشد یا حرام. قهرا پسر هیچ‏وقت نمى‏تواند آنها را بگیرد. ولى بعضى مراد از نکاح را عقد زناشوئى به طریق صحیح گرفته‏اند. قهرا نتیجه‏اش این است که اگر پدران شما با عقد ازدواج صحیح نکاح کردند بر پسران حرام و اگر از روى زنا بود، حلال است در حدیث آمده راجع به عرق جنب از حرام که قَال َالْکاظِمُ (ع):إِنْ کانَ مِنْ حَلَالٍ فَصَلِّ فِیهِ وَ إِنْ کانَ مِنْ حَرَامٍ فَلَا تُصَلِّ فِیه وسائل‏الشیعة، ج3، ص447 بعضى گفته‏اند: علّت عدم جواز صلات، نجاست عرق است. بعضى گفته‏اند: حدیث فقط عدم جواز صلات است و از نجاست ساکت است و جهاتى دیگر نیزممکن است منشأ اختلاف فتوا باشد که به قرار ذیل است اول: ممکن است روایتى به فقیهى برسد و به دیگرى نرسد دوم: ممکن است روایتى به فقیهى از طریق صحیح برسد که اعتماد بکند و به دیگرى از طریق فاسد که اعتماد نکند سوم: گاهى به هر دو رسیده و مورد اعتماد هست از نظر راوى، ولى نزد یکى معارض دارد و نزد دیگرى معارضى ندارد. در اجماع و عقل نیز ممکن است همین حرف را بگوئیم، زیرا حجیت اجماع نزد بعضى از فقها از راه لطف است. نزد بعضی دیگر از فقها از راه دخول معصوم(ع)، ونزد بعضی دیگر از راه محالیت عادى نقل از کتاب سیماى اسلام


نوشته های دیگران ()

88/2/31 :: 3:56 صبح

در روستاى سعید آباد گلپایگان و در سال 1295 هـ.ق. در خانواده اى مذهبى کودکى دیده به جهان گشود که او را سید جمال الدین نامیدند.آقا سیّدجمال الدین گلپایگانى ـ رحمه اللّه  ـ به آقازاده ى خود مى فرمود: اگر نماز شب نخوانى، عاقّت مى کنم! پسر ایشان خیلى ناراحت مى شود و مى گوید: براى ترک مستحب چرا عاقّم مى کنى؟ ایشان مى فرماید: منظورم این است که تا مى توانى نماز شب را ترک نکنى. 
براى ترک مستحّب فرزندش را عاقّ مى کند. در حقیقت با این کار آتیه ى فرزندش را تأمین مى کرده است، زیرا هر راهى جز آن، چه مال و چه زمین و ملک و چه گوسفند و دام و... فناپذیر است. khozr.parsiblog.com   کتاب جمال عرفان


نوشته های دیگران ()

88/2/25 :: 5:54 صبح

عده ای از علمای اهل سنت به ناصبی و معاند بودن ابن تیمیه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)اعتراف کرده اند که در اینجا به برخی عبارات آنها اشاره می شود:

1 ـ ابن حجر عسقلانی: «مردم درباره ابن تیمیه اختلاف دارند برخی او را به تجسیم، گروهی به کفر و عده ای به نفاق نسبت داده اند به جهت نسبت ناروایی که به علی

(علیه السلام) می دهد».

2 ـ ابن حجر هیثمی: «وی کسی است که خداوند او را خوار، گمراه، کور، کر و ذلیل کرد. صاحبان امر، به این مطلب تصریح نموده اند».

3 ـ علامه زاهد کوثری: «... از کلمات او آثار بغض و دشمنی با علی(علیه السلام) ظاهر می گردد».

4 ـ شیخ عبدالله غماری: «علمای عصرش او را به جهت انحرافش از علی(علیه السلام) به نفاق نسبت داده اند».

5 ـ حسن بن علی سقاف: «ابن تیمیه را شیخ الاسلام می نامند و به کلماتش استدلال می کنند. در حالی که او ناصبی و دشمن علی(علیه السلام) است و به فاطمه(علیها السلام) نسبت نفاق داده».

6 ـ شیخ عبدالله حبشی: «ابن تیمیه علی بن ابی طالب(علیه السلام) را سرزنش می کرد و می گفت: جنگ های او به ضرر مسلمین بوده».

7 ـ ناصرالدین البانی (محدث وهابی)، وی بعد از تصحیح حدیث «ولایت» (و هو ـ یعنی علی ـ ولیّ کل مؤمن بعدی) که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رسیده می گوید: «شیخ الاسلام ابن تیمیه، این حدیث را با وجود سندهای صحیحی که برای آن هست چگونه تکذیب و انکار می کند.(304) و این چیزی جز تسریع و مبالغه گویی در ردّ بر شیعه نیست».منهاج السنه، ج4، ص 104


نوشته های دیگران ()

88/2/25 :: 5:46 صبح

ابن تیمیه: «استفاده علی از عمر بیش از استفاده عمر از او بود...».

پاسخ: خلیفه دوم چه علمی داشته که حضرت علی(علیه السلام) بخواهد از او استفاده ببرد. برای روشن شدن مطلب; برخی از آرا و فتاوای او ذکر می شود:

1 ـ حکم به نخواندن نماز برای کسی که جنب بوده و آب در دسترس او نیست.

2 ـ عدم آگاهی نسبت به حکم شکیات نماز.

3 ـ مسروق بن اجدع می گوید: «روزی عمر بر منبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) قرار گرفت و گفت ای مردم چرا مهر زنان را زیاد قرار می دهید رسول خدا و اصحابش مهر را 400 درهم و کمتر قرار می دادند... زنی گفت: نشنیده ای آن چه را خدا در قرآن نازل کرده. عمر گفت: کدام آیه؟ زن گفت: خدا می فرماید: «و مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداخته اید». عمر گفت: «خدایا ما را ببخش تمام مردم از عمر داناترند.

4 ـ جهل خلیفه به کلمه «ابّ» در آیه (و فاکهة وابّاً).

5 ـ جهل خلیفه به تأویل قرآن.

6 ـ ابی سلمة بن عبدالرحمن می گوید: عمربن خطاب نماز مغرب را با مردم به جای آورد ولی قرائت را فراموش کرد. بعد از نماز به او گفتند: قرائت به جای نیاورده ای. گفت: رکوع و سجود من چگونه بود؟ گفتند: خوب بود. عمر گفت: پس باکی نیست.

7 ـ جهل خلیفه به کیفیت طلاق کنیز

8 ـ ابن ابی ملیکه می گوید: «عمر درباره بچه ای از اهل عراق که دزدی کرده بود نوشت او را وجب کنید. اگر 6 وجب بود دست او را قطع کنید. بچه را وجب کردند. از 6 وجب یک بند انگشت کمتر بود لذا رهایش کردند».

9 ـ از عمر در مورد مردی سؤال شد که زنش را در جاهلیت دو طلاق و در اسلام یک طلاق داده. عمر گفت: من نه امر می کنم و نه نهی. عبدالرحمن که در آنجا حاضر بود گفت: اما من دستور می دهم طلاق در شرک به حساب نیاید.

بهره مندی عمر از حضرت علی(علیه السلام)

می گوید: «و دوران حمل و از شیر باز گرفتن سی ماه است». و نیز می فرماید: «و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد».(210) در نتیجه حداقل حمل 6 ماه است...».

ج) زن آبستنی را نزد عمر آوردند که اعتراف به زنا کرده بود. عمر حکم به سنگسارش داد. حضرت علی(علیه السلام)مانع اجرای حکم شد و خطاب به عمر گفت: تو اگر سلطه بر این زن داری، چه حقی بر آن بچه ای داری که در شکم اوست؟... عمر زن را رها کرد و گفت: زنان عاجزند مثل علی بزایند. اگر علی نبود به طور حتم عمر هلاک شده بود.

مواردی که بیان شد، نشان دهنده برتری امام علی(علیه السلام) بر عمر است. به علاوه در هیچ مدرک معتبری نیامده که حضرت علی(علیه السلام) در مسأله ای فقهی یا حکم قضایی، به عمر مراجعه و از او استفاده کرده باشد.


نوشته های دیگران ()

88/2/25 :: 5:24 صبح

1- بخاری [1] به نقل از عایشه می‏نویسد:
فاطمه در حالی که همانند رسول خدا راه می‏رفت، جلو آمد. رسول اکرم فرمود: «مرحبا به دخترم فاطمه»، و او را طرف راست یا چپ خود نشاند. آنگاه آهسته به او سخنی گفت که فاطمه (با شنیدن آن) گریست.
به او گفتم: چرا می‏گریی؟

(او پاسخی نداد.)
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم دوباره آهسته کلامی به فاطمه گفت و (این بار) فاطمه خندید.

گفتم: تا امروز شادمانی که اینقدر نزدیک به اندوه باشد، ندیده بودم.

پرسیدم: رسول خدا چه گفت؟
جواب داد: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت.
تا آنکه رسول خدا رحلت نمود. (پس از رحلت آن حضرت) دوباره از فاطمه پرسیدم (رسول خدا چه گفت؟) او گفت: رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم به من فرمود: جبرئیل هر سال فقط یکبار قرآن را بر من عرضه می‏کرد ولی امسال دوبار قرآن بر من عرضه شد و این را نشانه‏ی نزدیک شدن اجل خود می‏دانم و تو در میان اهل‏بیتم اول کسی هستی که به من ملحق می‏شوی».

و من (با شنیدن این سخن) گریستم، آنگاه فرمود:

«آیا خشنود نمی‏شوی به اینکه بانوی زنان بهشت یا بانوی زنان مؤمنین باشی؟» و من (با شنیدن آن) خندیدم.

احمد بن حنبل نیز در مسند [2] خود این روایت را ذکر کرده است، با این تفاوت که به جای «بانوی زنان بهشت» آورده: «بانوی زنان این امت». ابن‏سعد نیز در طبقات [3] حدیث را با این تعبیر آورده است: «بانوی زنان این امت یا بانوی زنان دو عالم.»

ابن‏اثیر نیز در اسدالغابة [4] با تعبیر: «بانوی زنان دو عالم» و نسائی در خصائص [5] با عبارت «بانوی زنان این امت یا بانوی زنان مؤمنین» حدیث را نقل کرده‏اند.

2- بخاری از عایشه نقل می‏کند که:
ما همسران پیامبر همگی نزد آن حضرت بودیم. هیچ کدام نرفته بودیم که فاطمه در حالی که همچون پیامبر گام برمی‏داشت، پیش آمد. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم چون فاطمه را دید فرمود: دخترم خوش‏آمدی. و او را طرف راست یا چپ خود نشاند و رازی را برای او فاش ساخت (که با شنیدن آن) فاطمه سخت گریست. رسول خدا چون اندوه فاطمه را دید راز دیگری برایش باز گفت (که با شنیدن آن) فاطمه خندید.

به او گفتم: (با آنکه) من در میان همسران رسول خدا (و در کنار او بودم) او رازش را فقط با تو در میان گذاشت و تو (در مقابل) گریه می‏کنی؟! چون رسول خدا برخاست در مورد آن راز، از او سؤال کردم. فاطمه گفت: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم کرد. چون پیامبر رحلت نمود، (نزد فاطمه رفتم و) او را سوگند دادم که آن راز را برایم بگوید.

گفت: اکنون (که پیامبر دیگر میان ما نیست) خواهم گفت. راز اول این بود که فرمود: «جبرئیل هر سال یکبار قرآن را بر من عرضه می‏کرد اما امسال دوبار آن را بر من عرضه داشت و این را آیت نزدیک بودن اجل خود می‏دانم. پس از خدا پروا کن و صبر پیشه‏ساز که من خوب سلفی برایت هستم.» من (با شنیدن این سخنان) چنانکه شاهد بودی، گریستم. رسول خدا چون پریشانی مرا دید، راز دوم را برایم باز گفت: ای فاطمه آیا خشنودت نمی‏کند اینکه تو بانوی زنان مؤمنین یا بانوی زنان این امت باشی؟

مسلم نیز این روایت را یکبار با اضافه‏ی: «تو پیش از سایر افراد
خانواده‏ام به من می‏پیوندی» و یکبار بدون این اضافه [6] نقل کرده است. ابن‏ماجه [7] نیز روایت را با همان اضافه نقل کرده است. ابی‏داود طیالسی [8] و ابونعیم [9] با سندهای متعدد، با تعبیر «بانوی زنان دو عالم یا بانوی زنان این امت» این روایت را نقل می‏کنند. طحاوی [10] نیز در مشکل الاثار با دو سند روایت را آورده است. همچنین نسائی [11] با تعبیر «بانوی زنان این امت و بانوی زنان دو عالم» روایت را نقل می‏کند.

3- ترمذی [12] از حذیفه نقل می‏کند که:

مادرم از من پرسید: آخرین ملاقاتت با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم کی بود؟ گفتم: از فلان روز تاکنون ایشان را ندیده‏ام. مادرم به من پرخاش کرد. گفتم: بگذار تا نزد رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم روم و نماز مغرب را با او بخوانم و از او بخواهم برای من و تو طلب آمرزش کند.

خدمت رسول گرامی آمدم، با او نماز مغرب را خواندم. حضرتش تا شروع نماز عشا، به نماز خواندن مشغول بود. پس (از خواندن نماز عشا) به نوافل پرداخت و من
هم همراه او نماز نافله می‏خواندم، صدایم را شنید و فرمود: کیستی؟ آیا حذیفه‏ای؟

گفتم: آری.

فرمود: خداوند تو و مادرت را بیامرزد، حاجتت چیست؟ و ادامه داد: این فرشته‏ایست که تاکنون به زمین نیامده بود. از خداوند اجازه خواست تا بر من سلام کند و مژده‏ام دهد که: فاطمه بانوی زنان اهل بهشت و حسن و حسین دو سرور و آقای جوانان اهل بهشت هستند.

حاکم نیز این روایت را در مستدرک الصحیحین [13] به اختصار و با دو سند- که دومین آنها را صحیح شمرده- آورده است، حاکم فقط قسمت مربوط به فاطمه علیهاالسلام را نقل کرده است، این روایت را همچنین احمد بن حنبل، [14] ابونعیم [15] و ابن‏اثیر [16] در کتابهای خود آورده‏اند و متقی نیز در چهار موضع از کنزالعمال آن را نقل کرده است، در موضع اول [17] می‏گوید: رویانی و ابن‏حیان به نقل از حذیقه این روایت را ذکر کرده‏اند، در موضع دوم [18] می‏نویسد: روایت را ابن‏عساکر از حذیفه نقل کرده است، و در موضع سوم [19] آمده است: ابن‏جریر از حذیفه این حدیث را نقل کرده است، در موضع چهارم [20] به نقل قسمت مربوط به فاطمه علیهاالسلام اکتفا می‏کند و می‏نویسد: ابن ابی‏شبیه آن را نقل کرده است.

4- حاکم در مستدرک الصحیحین [21] به نقل از عایشه چنین می‏نویسد:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در همان بیماری که به وفاتشان انجامید، فرمود: ای فاطمه! آیا راضیت نمی‏کند که بانوی زنان دو عالم باشی و بانوی زنان این امت و بانوی زنان مؤمنین؟

5- ابی‏نعیم در حلیةالاولیاء به نقل از عمران بن حصین آورده است:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: می‏آیی با هم به عیادت فاطمه برویم؟ او بیمار است. گفتم: آری. با هم (سوی خانه‏ی فاطمه) روانه شدیم، تا به در خانه رسیدیم، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم سلام کرده اذن دخول خواست و فرمود: آیا من و آنکه همراهم است (می‏توانیم) داخل شویم؟

فاطمه گفت: آری، اما چه کسی همراه شماست؟ به خدا سوگند، جز عبائی، چیزی در بر ندارم.

فرمود: با عبا چنین و چنان کن.

- به فاطمه آموخت که با آن عبا خود را چگونه بپوشاند.

فاطمه گفت: به خدا سوگند، چیزی سر مرا نپوشانده است.

رسول اکرم ملافه‏ای را که در بر داشت به او داد و فرمود: با این پارچه سر خود را بپوشان.

پس فاطمه به آن دو اجازه‏ی ورود داد. و آن دو وارد شدند.

رسول اکرم فرمود: حالت چگونه است؟

گفت: بیمارم، و نیز طعامی برای خوردن ندارم.

فرمود: دخترکم راضیت نمی‏کند اینکه بانوی زنان دو عالمی؟

گفت: پس مریم دختر عمران چه؟

فرمود: او بانوی زنان روزگار خود و تو بانوی زنان روزگار خود هستی. به خدا سوگند تو را به همسری کسی درآوردم که آقا و سید است در دنیا و آخرت.

طحاوی نیز روایت را در مشکل الاثار [22] نقل کرده می‏افزاید:

«بغض او جز در دل منافق نمی‏رود.»

محب طبری [23] نیز با همین اضافه روایت را نقل می‏کند و می‏نویسد حافظ ابوالقاسم دمشقی آن را آورده است.

6- ابی‏نعیم [24] به نقل از جابر بن سمره آورده است:

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، (و در جمع ما) نشست و فرمود:
فاطمه بیمار است.

گروهی که آنجا بودند گفتند: خوبست به عیادتش رویم. رسول اکرم برخاست و حرکت کرد تا در (خانه‏ی فاطمه) رسید. در خانه بسته بود. رسول اکرم: صدا زد: خود را بپوشان، عده‏ای به عیادتت آمده‏اند.

فاطمه گفت: ای رسول خدا جز عبائی در بر ندارم.

پیامبر رداء خود را برداشته از پشت در، سوی فاطمه انداخت. و فرمود: با این سر خود را بپوشان.

پس از آن با همراهان داخل خانه شد و مدتی نشستند و بعد رفتند. آن عده گفتند: به خدا سوگند (چه بسیار شگفت است) دختر رسول خدا بر این حال؟!

رسول خدا برگشت و فرمود: همانا او بانوی زنان است در روز قیامت.

7- در خصائص نسائی [25] به نقل از ابی‏هریره آمده است:

در یک روز بلند و طولانی رسول اکرم تأخیر کرد (و در جمع ما دیر حضور یافت.) غروب بود که کسی عرض کرد: ای رسول خدا، امروز که شما را ندیدیم بر ما چه سخت گذشت.

فرمود: فرشته‏ای که تاکنون زیارتم نکرده بود، از خدا خواست تا ملاقاتم کند. (آمد و) مژده به من داد که فاطمه، دخترم، بانوی زنان امت من است و حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشتند.

متقی در کنزالعمال [26] پس از نقل این روایت می‏نویسد: طبرانی و ابن‏نجار به نقل از ابی‏هریره این روایت را آورده‏اند.

8- متقی [27] به نقل از عایشه آورده:

رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم در بیماری که منجر به موتش شد، فرمود: فاطمه، دخترم، بیا نزد من.

فاطمه کنار رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، پیامبر مدتی با او نجوی کرد. آنگاه فاطمه در حالی که می‏گریست از او جدا شد- و من (در آنجا) حاضر بودم.-

پیامبر خدا پس از مدتی (دوباره) فرمود: نزد من بیا.

فاطمه کنار او رفت و پیامبر مدتی با او راز گفت. آنگاه فاطمه در حالی که می‏خندید از او جدا شد.

گفتم: دختر رسول خدا، به من بگو پیامبر پنهانی چه گفت؟

پاسخ داد: گمان می‏کنی، چون رسول خدا به من سرّی را باز گفت آن را در زمان حیاتش فاش می‏کنم؟!

بر من گران آمد که از سرّ او بی‏خبر مانم.

پس از رحلت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به فاطمه گفتم: آن خبر را برایم نمی‏گوئی؟

گفت: اکنون، آری. بار اول به من فرمود، «جبرئیل هر سال قرآن را یکبار بر من عرضه می‏داشت ولی امسال دوبار، و به من خبر داد که عمر هر پیامبری نصف عمر پیامبر

پیشین بوده و خبر داد که عمر عیسی صد و بیست سال بوده و من می‏دانستم که عمر از شصت تجاوز کرده است» (این را رسول اکرم فرمود) و من گریستم.

(همچنین) فرمود: دخترکم، مصیبت هیچ یک از زنان مؤمن با مصیبت تو برابری نمی‏کند، صبر تو نیز نباید کمتر از صبر هیچ زنی باشد.

بار دوم که با من نجوی کرد به من خبر داد، در خانواده‏ی او، من، پیش از همه به او ملحق می‏شوم. و فرمود: همانا تو بانوی زنان اهل بهشتی.

9- حاکم در مستدرک [28] آورده:

عایشه به فاطمه علیهاالسلام گفت: مژده‏ات ندهم که شنیدم رسول خدا می‏گفت: بانوان زنان اهل بهشت چهارند: مریم دخت عمران، فاطمه دخت رسول خدا، خدیجه دخت خویلد و آسیه.

10- متقی در کنزالعمال [29] به نقل از علی علیه‏السلام آورده است:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

راضیت نمی‏کند بانوی زنان اهل بهشت باشی و دو پسرت سروران جوانان اهل بهشت؟

11- متقی در جای دیگر کتاب [30] خود چنین آورده است:

راضیت نمی‏کند اینکه کسی را به همسریت درآوردم که پیش از همه اسلام آورد و از همه‏ی مسلمانها آگاه‏تر است؟ همانا تو بانوی زنان امت من هستی، همچون مریم، که بانوی قوم خویش بود. راضی نیستی، ای فاطمه؟ خداوند بر اهل زمین آگاه شد و از آنان دو مرد را برگزید، پس یکی را پدر دیگری را شوهرت قرار داد.

12- ابونعیم [31] به نقل از ابن‏عباس می‏نویسد:

رسول اکرم فرمود:

چهار زن، بانوان روزگار خود هستند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و برترین ایشان در علم، فاطمه است.

به نقل سیوطی [32] ، ابن‏عساکر نیز به سند خود این حدیث را از ابن‏عباس روایت کرده است.

13- حاکم در مستدرک الصحیحین [33] به نقل از ابن‏عباس آورده است:

پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم چهار خط کشید، سپس فرمود:

می‏دانید این خطوط چیستند؟ اصحاب گفتند: خدا و رسولش داناترند.

فرمود: همانا برترین زنان اهل بهشت، خدیجه دخت خویلد، فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، مریم دخت عمران، و آسیه دخت مزاحم می‏باشند…

حاکم اضافه می‏کند که سند این حدیث صحیح می‏باشد.

حاکم در موارد دیگری از کتاب خود این حدیث را با سندهای صحیح از ابن‏عباس نقل کرده است، همچنین بسیاری از بزرگان حدیث این روایت را در کتابهای خود آورده‏اند، از جمله: احمد بن حنبل [34] با چند سند از ابن‏عباس، ابن‏عبدالبر [35] با دو سند، سیوطی [36] به نقل از طبرانی، ابن‏اثیر [37] ، محب طبرانی [38] به نقل از احمد و ابوحاتم، و ابن‏حجر [39] .

ابن‏حجر در همانجا به نقل از طبرانی از عایشه روایت می‏کند که:

هرگز جز پیامبر، احدی را برتر از فاطمه ندیدم.

همچنین ابن‏عمرو [40] و طحاوی [41] هیثمی [42] نیز این حدیث را نقل می‏کند و می‏گوید: احمد، ابویعلی و طبرانی با اسناد صحیح آن را نقل کرده‏اند. شمار راویان این حدیث در آنچه ذکر شد محدود نیست بلکه عسقلانی [43] نیز آن را به نقل از ابن‏حبان، احمد، ابویعلی، طبرانی، ابوداود و حاکم روایت کرده و در صحفه‏ی 282 [44] از کتابش می‏نویسد: نسائی با سند صحیح از ابن‏عباس روایت کرده است:

برترین زنان اهل بهشت، خدیجه، فاطمه، مریم، و آسیه هستند.

14- ابن‏عبدالبر [45] با دو سند از ابی‏هریره روایت کرده است که: رسول اکرم فرمود:

بهترین زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

هیثمی در مجمع [46] و ثعلبی در قصص الانبیاء [47] روایت را چنین آورده‏اند:

نمونه‏ی زنان دو عالم…
15- متقی [48] به نقل از ابن‏عساکر از ابن‏مسعود روایت می‏کند:

بهترین مردان شما علی علیه‏السلام و بهترین جوانتان حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام و بهترین زنان شما فاطمه است.

خطیب بغدادی [49] نیز این حدیث را نقل کرده است.

16- مناوی [50] به نقل از حارث بن ابی‏اسامه از عروة بن زبیر روایت می‏کند:

خدیجه بهترین زنان روزگار خود است و مریم هم بهترین زنان روزگارش است و فاطمه نیز بهترین زنان روزگار خود می‏باشد.

17- ابن‏جریر در تفسیر [51] خود از انس بن مالک نقل می‏کند که: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود:

بهترین زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم و همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

18- ترمذی [52] به نقل از انس روایت کرده که رسول گرامی فرمود:
نمونه‏ی زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، خدیجه دخت خویلد، فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و آسیه همسر فرعون.

حاکم نیز در مستدرک الصحیحین [53] روایت فوق را با دو سند نقل کرده و می‏گوید: سند دوم طبق موازین مسلم و بخاری، صحیح می‏باشد. این روایت را همچنین احمد بن حنبل [54] ، ابونعیم [55] ، طحاوی [56] ، خطیب بغدادی [57] ، ابن‏اثیر [58] ، ابن‏حجر [59] ، ابن‏عبدالبر [60] ، متقی [61] ، فخررازی [62] و سیوطی [63] نقل کرده‏اند.

19- طبری [64] از قتاده نقل می‏کند که:

نمونه‏ی زنان دو عالم، مریم دخت عمران و همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم هستند.
20- طبری [65] به نقل از ابی‏موسی اشعری می‏نویسد:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود:

از میان مردان، بسیاری کامل شدند، اما از زنان فقط چهار تن به کمال رسیدند: مریم، آسیه همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

حدیث فوق را زمخشری در کشاف [66] و همچنین عسقلانی در فتح‏الباری [67] به نقل از طبرانی و ثعلبی، روایت کرده‏اند.

21- سیوطی در تفسیر [68] خود به نقل از ابن‏مردویه از انس روایت می‏کند که رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود:

خداوند چهار تن را بر زنان دو عالم برتری بخشید: آسیه دخت مزاحم، مریم دخت عمران، خدیجه دخت خویلد و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

[ صفحه 57]

[1] صحیح بخاری، کتاب بدءالخلق، باب: علامات النبوة فی الاسلام.

[2] مسند احمد بن حنبل، ح 6، ص 282.

[3] طبقات ابن‏سعد، ج 2، ص 40.

[4] اسدالغابة، ج 5، ص 522.

[5] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34.

[6] صحیح بخاری، کتاب فضائل الصحابة، باب: فضائل فاطمه علیهاالسلام.

[7] صحیح ابن‏ماجه، باب: ما جاء ذی ذکر مرض رسول‏الله صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

[8] مسند طیالسی، ج 6، باب: احادیث النساء.

[9] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 29.

[10] مشکل الاثار، ج 1، ص 48 و 49.

[11] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34.

[12] صحیح الترمذی، ج 2، ص 306.

[13] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 151.

[14] مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 319.

[15] حلیةالاولیاء، ج 4، ص 190.

[16] اسدالغابة، ج 5، ص 574.

[17] کنزالعمال، ج 6، ص 217.

[18] کنزالعمال، ج 6، ص 218.

[19] کنزالعمال، ج 7، ص 102.

[20] کنزالعمال، ج 7، ص 111

[21] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 156. سند این حدیث نزدش صحیح است.

[22] مشکل الاثار، ج 1، ص 50.

[23] ذخائرالعقبی، ص 43.

[24] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 42.

[25] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34.

[26] کنزالعمال، ج 6، ص 221.

[27] کنزالعمال، ج 7، ص 111- ابن‏عسکر این روایت را آورده است.

[28] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 185.

[29] کنزالعمال، ج 7، ص 111، و می‏نویسد: بزار آن را نقل کرده است.

[30] کنزالعمال، ج 6، ص 153، و می‏نویسد: حاکم و طبرانی و خطیب آن را نقل کرده‏اند.

[31] ذخائرالعقبی، ص 44 و می‏نویسد: حافظ ثقفی اصفهانی آن را نقل کرده است.

[32] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی: 42، آل‏عمران.

[33] مستدرک الصحیحین، ج 2، ص 497.

[34] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 293 و 316 و 322.

[35] الاستیعاب، ج 2، ص 720.

[36] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی 11 سوره‏ی تحریم.

[37] اسدالغابة، ج 5، ص 437.

[38] ذخائرالعقبی، ص 42.

[39] الاصابة، ج 8، ص 158.

[40] الاستیعاب، ج 2، ص 75.

[41] مشکل الاثار، ج 1، ص 50.

[42] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223.

[43] فتح الباری، ج 7، ص 258.

[44] فتح الباری، ج 7، ص 282.

[45] الاستیعاب، ج 2، ص 720 و ص 750، آنچه در متن آمده مطابق نقل صفحه‏ی 750 می‏باشد.

[46] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223.

[47] قصص الانبیاء، ص 511.

[48] کنزالعمال، ج 6، ص 217.

[49] تاریخ بغداد، ج 4، ص 319.

[50] فیض القدیر، ج 3، ص 432.

[51] تفسیر طبری، ج 3، ص 180.

[52] صحیح ترمذی، ج 2، ص 31.

[53] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 157.

[54] مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 135.

[55] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 344.

[56] مشکل الاثار، ج 1، ص 50.

[57] تاریخ بغداد، ج 7، ص 184، و ج 9، ص 404، به دو طریق و در هر دو آمده! بهترین زنان دو عالم چهار نفرند.

[58] اسدالغابة، ج 5، ص 437، با تعبیر: بهترین زنان دو عالم…

[59] تهذیب التهذیب، ج 12، ص 441.

[60] الاستیعاب، ج 2، ص 720، با دو سند که یکی آمده: بهترین زنان دو عالم.

[61] کنزالعمال، ج 6، ص 227، به نقل از ابن‏حبان از انس.

[62] التفسیر الکبیر ذیل آیه‏ی 42، سوره‏ی آل‏عمران، با کمی تقدیم و تأخیر آن را نقل کرده است.

[63] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی 42، سوره‏ی آل‏عمران، به نقل از ابن‏المنذر و ابن‏حبان.

[64] تفسیر طبری، ج 3، ص 180.

[65] تفسیر طبری، ج 3، ص 180.

[66] الکشاف، ذیل آیه‏ی 12 سوره‏ی تحریم.

[67] فتح‏الباری، ج 7، ص 258.

[68] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی 42 سوره‏ی آل‏عمران.


نوشته های دیگران ()

88/1/16 :: 10:20 عصر

زن شاهکار خلقت است . برنارد شاو
زیباترین خوی زن ، نجابت اوست . ارد بزرگ
در دنیا تنها دو چیز زیباست ، زن و گل . مالرب
انتقام شیرین است مخصوصا برای زنان . بایرون
تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است . امرسون
زن رسماً مربی مرد و مهّذب اخلاق اوست . آناتول فرانس
اگر زن نبود نوابغ جهان را چه کسی پرورش می داد ؟ . ناپلئون
مردها را شجاعت به جلو می‌راند و زنها را حسادت. برنارد شاو
نگهداری دم ماهی و دل زن از مشکلات است . آرتور شوپنهاور
به سراغ زنان می روی ؟ تازیانه را فراموش مکن ! . فردریش نیچه
مردان آفریننده کارهای مهمند و زنان به وجود آورنده مردان . رومن رولان
اگر از طبقه‌ بالا زن‌ بگیرید، به‌جای‌ خویشاوند ارباب‌ خواهید داشت‌. لئوپول
مردان قانون وضع می کنند و زنان اخلاق به وجود می آورند. کونته ورسیه
با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما می شد . بردون
خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند . رابیندرانات تاگور
زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند ، نه تاریخ تولد . ارهارد
هرچه ایمان مرد به هوشش بیشتر شود زن بهتر میتواند گولش بزند . لرد بایرن
زن تاج سر آفرینش است ، او شریک زندگی و یار ساعات درماندگی است. گوته
زنانیکه می خواهند مرد باشند،زنانی هستند که نمی دانند زن هستند .الکساندر دوما 
برای تحمل شدائد زندگی باید عاشق چیزی بود ، کاری ، زنی ، آرمانی و ...مارکوس آنا 
زن کودکی است که با اندک تبسم خندان و با کمترین بی مهری گریان می شود . هرود
منشأ هر کار بزرگی زن است ، زن کتابی است که جز به مهر و محبت خوانده نمی شود. لامارتین
چیزی که زن دارد و مرد را تسخیر می کند ، مهربانی اوست ، نه سیمای زیبایش . ویلیام شکسپیر
جنبش تساوی خواهی زنان موجب می شود زن از زنانه ترین غرایز خود دور می شود . فردریش نیچه
شیرین ترین سخنان در زندگی ، خوش آمد گویی بی غل و غش زن به شوهر خویش است . جورج ولز
زن زشت در دنیا وجود ندارد فقط برخی از زنان هستند که نمی‌توانند خود را زیبا جلوه دهند. برنارد شاو
هر کجا مردی یافت شد که به مقامات عالیه رسیده یقیناً زنی پاکدامن او را همراهی کرده است . شیلر
هیچ چیز غرور مرد را مثل شادی زنش ارضاء نمی کند ، چون همیشه آنرا مربوط به خود می داند . جونسون

مردانی که بیشتر از حقوق و هنجار زنان پشتیبانی می کنند خود بیشتر از دیگران به نهاد زن می تازند . ارد بزرگ
اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند . ارد بزرگ
زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ، نمونه عطوفت و چشمه عنایت است .  اقبال لاهوری
آیند? اجتماع در دست مادران است . اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ، تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد . ابوفور
به هر اندازه که زن آرام و مطیع و با عصمت و با عفت است ، به همان اندازه قدرت فرمانروایی او شدیدتر و استوارتر است . میشله

نوشته های دیگران ()

88/1/16 :: 3:23 عصر

شخصى در حضور حضرت وصىّ علیه السلام از خداوند طلب غفران نموده ، مى گوید:« استغفرالله » امیر مؤ منان در پاسخ مى فرماید:
مادرت به عزایت بنشیند! آیا مى دانى که استغفار چیست ؟!

استغفار، مقام والا مرتبگان است . استغفار نامى است که آن را شش معنا و (و شرط) است:
اول پشیمانى بر گذشته .
دوم تصمیم بر آن که تا ابد گرد گناه نیایى .
سوم آن که حقوق خلایق را بدانان بازدهى ؛ چنان که خداوند را ملاقات کنى و بدون آن که حقّى بر گردنت باشد.
چهارم آن که هر عمل واجبى که ضایع کرده اى قضا و حقش را ادا کنى .
پنجم گوشتى که در حرام بر بدنت روییده ، با سختى ناراحتى بر گناهانت آب کنى ؛ چنان که پوستت به استخوان رسد و گوشتى تازه روید.
ششم به بدنت درد عبادت و طاعت رسانى ؛ همچنان که شیرینى گناه بدان رسانیده اى ، پس چون چنین کردى ، حال بگو«استغفر الله»    (توبه ،ص 93
)


نوشته های دیگران ()

88/1/14 :: 11:27 عصر

عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . مادر ترزا
عشق نخستین سبب وجود انسانیست . وونارگ
عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ
عشق ما را می کشد تا دوباره حیاتمان بخشد . شکسپیر
عشق مانند بیماری مسری است که هر چه بیشتر از آن بهراسی زودتر به آن مبتلا میشوی . شانفور
عشق برای روح عادی یک پیروزی و برای روح بلند یک فداکاریست . کوستین
عشق هنگامی که شما را می پرورد شاخ و برگ فاسد شده را هرس می کند . جبران خلیل جبران
عشق برای مرد از احساسات عمیق و غیر ارادی نیست ، بلکه قصد و عقیده است . مادام دوژیرادرن
عشق هوس محبوب شدن نزد معشوق است . زابوتن
عشق نخستین بخش از کتاب مفصل بیوفائی است . ژرژسان
عشق معجزه ایست . امیل زولا
عشق شیرینی زندگیست . مارسل تینر
عشق مزیت دو فردیست که دائم سبب رنج و اندوه یکدیگر می شوند . سنت بوو
عشق یکنوع تب و حرارت شدید است . استاندال
عشق گل کمیابی است . آندره توریه
عشق حادثه ایست . کولارن
عشق چیزیست که به هیچ چیز دیگر شباهت ندارد . ریشله
عشق ما را میکشد تا دوباره حیاتمان ببخشد . بوبن
عشق شاه کلیدی است که تمام دهلیزهای قلب را میگشاید . ایوانز
عشق این توانائی را می دهد که بگوئید ، پوزش می خوا هم . کن بلانچارد
عشق یعنی ترس از دست دادن تو . مثل ایتالیائی
عشق تاریخچه زندگی است.... اما در زندگی مرد واقعه ای بیش نیست . مادام دواستال
عشق همیشگی است این ما هستیم که ناپایداریم ،عشق متعهد است مردم عهد شکن، عشق همیشه قابل اعتماد است اما مردم نیستند . لئوبوسکالیا
عشق عبارت است از وجود یک روح در دو کالبد. عاملیست که دو تن را مبدل بفرشته ی واحدی می کند . ویکتور هوگو
عشق رمز بزرگیست . افلاطون
عشق تجارت خطرناکیست که همواره به ورشکستگی می انجامد . شانفور
عشق نبوغ عقل است. توسنل
عشق دردیست که فقط سه دارو دارد: گرسنگی ، انتظار ، انتحار . کراتس
عشق نمی دانم چیست و نمی دانم چگونه سپری می شود . مادموازل دوسگوری
عشق دردیست شدیدتر از تمام دردهای دیگر ، زیرا در عین حال روح و قلب و کالبد را رنج می دهد . ولت
عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد و الا معشوق بهانه است . آلفونس کار
عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند . کرنی
عشق ، خطای فاحش فرد در تمایز یک آدم معمولی از بقیه ی آدم های معمولی است . برنارد شاو
عشق چیزیست که بیعقلان را عاقل می کند و عاقلان را عاقلتر می نماید و آن ها را که بیش از اندازه عاقلند را کمی بی قید می سازد .؟
عشق چیزیست که نخست به شما پرو بال می دهد تا بعد بهتر بتواند بدامتان بیندازد . د. اسمیت
عشق ، عشق می آفریند . عشق ، زندگی می بخشد . زندگی ، رنج به همراه دارد . رنج ، دلشوره می آفریند . دلشوره ، جرات می بخشد . جرات ، اعتماد می آورد . اعتماد ، امید می آفریند . امید ، زندگی می بخشد . زندگی ، عشق به همراه دارد . عشق ، عشق می آفریند . مارکوس بیکل
عشق خوشبختی است که دو طرف برای هم ایجاد می کنند . ژرژسان


نوشته های دیگران ()

88/1/8 :: 11:47 عصر

در اسلام گاهى پنیر بعنوان غذایى مکروه معرفى شده است ، گاهى مستحب ! توضیح:
عن الرضا عن آبائه عن على بن الحسین ع قال :
شیئان ما دخلا جوفا قط الا افسداه الجبن و القدید1
امام رضا(ع ) مى فرماید:
دو چیزند که هرگاه داخل معده شوند سبب فساد آن مى گردند: پنیر و گوشت مانده .
امام صادق (ع ) در ضمن خواص چند چیز مى فرماید:
واللذان یضران من کل شى و لا ینفعان اللحم الیابس و الجبن 2
دو چیز از هر جهت زیان آورند و سود نمى رساند: گوشت مانده خشکیده و پنیر.
تا اینجا همه سخن از کراهت و مذمت بود، و قبل از اینکه سخن از استحباب و تعریف به میان آید خوب است با یک تجزیه علمى ، فلسفه کراهت پنیر را بدانیم :
پنیر بکندى جذب و دفع مى شود و اشتهاى به غذا را کم مى کند، براى گرم خویان و کسانیکه مزاجى ملتهب دارند زیانش کمتر و بر عکس صاحبان طبیعت سرد و بلغمى از زیان خوردن و مصرف نمودن آن در صورت مداومت در امان نیستند همین پنیر است که در بعضى مزاجها باعث تولید قولنج بسیار شدید بنام ایلائوس یا انسداد روده مى گردد3
مردى از حضرت صادق (ع ) درباره خاصیت پنیر سؤ ال نمود حضرت به او فرمودند موجب ضرر است و منفعتى ندارد.
همان مرد شامگاه بر آن حضرت وارد شد دید بر سفره اى که امام ششم براى صرف شام نشسته اند ظرفى از پنیر است دچار حیرت شد گفت شما امروز صبح از پنیر مذمت فرمودید اینک بر سفره نهاده اید.
حضرت فرمودند: صبحگاهان خوردن پنیر پسندیده نیست اما شامگاهان خوب است و ضمنا بدان که قوه باه را نیز زیاد مى کند4
البته چنانکه بعدا خواهیم گفت منظور از خوردن پنیر در شامگاهان خوردن آن با مغز گردو است لیکن چرا خوردن آن توام با گردو براى صبحانه مناسب نباشد؟
1 -
پنیر چون مقادیر زیادى کلسیم دارد؛ و کلسیم نیز خواب فراوان کلسیم بیشترى که در خون و مایع خارج سلول بدن است براى تغذیه مغز که هنگام استراحت و خواب به کلسیم بیشترى احتیاج دارد بسوى آن مى آید، و بواسطه ازدیاد آهک است که وقت خواب مغز برنگ سفید جلوه مى کند (به همین جهت سابغین خیال مى کردند هنگام خواب خون از مغز دور مى شود) پس در وقت خواب مغز به کلسیم بیشتر محتاج است ، پنیر که هم سرشار از کلسیم است پس بهترین غذا براى خواب راحت و عمیق ، و بهترین غذا در این وقت براى مغز، خوردن پنیر در شامگاهان است5
گفته شده پنیر مکروه است اگر تنها خورده شود، ولى مستحب است اگر توام با مغز گردو باشد.
عن النبى (ص ) الجبن داء و الجوز داء فاذا اجتمعامعا صارا دواء6

پیامبر اسلام فرمود پنیر و گردو هر یک به تنهایى مضرند، اما اگر با هم جمع شوند مفید و نافع مى گردند.
حالا باید بدانیم چرا گردوى بدون پنیر مضر است ؟ و باصطلاح روایات مکروه است پنیر سرشار از کلسیم است و گردو نیز داراى فسفر است با توجه به این دو مقدمه معلوم مى گردد که بایستى پنیر را با گردو خورد زیرا:کلسیم و فسفر دو ماده با ارزش و بسیار عالى است و این هر دو در صورتى که با هم وارد شوند هیچکدام بیهوده دفع نمى شوند، حالا اگر پنیر بدون گردو (بدون فسفر) بخوریم چون کلسیم بسیارى را صرف کرده ایم ، در مقابل فسفر بدن دفع مى شود، هضم و جذب آنها بسیار کاملتر و بهتر و آسان تر انجام مى گیرد7
1بحارالانوار ج 66 ص 104. 2  وسائل ج 17 ص 39. 3  اولین دانشگاه ص 256 ج 6.

4  مخزن الادویه حرف ج . 5  بحار ج 66 ص 106. 6  از ج 6 اولین دانشگاه ص 227.
7  بحار الانوار ج 62 ص 294.

نوشته های دیگران ()

88/1/8 :: 9:8 عصر

امام صادق (ع ) مى فرماید:
اذا ضعف المسلم فلیا کل اللحم و اللبن فان الله تعالى جعف القوة فیهما(1 )
هر وقت شخصى از نظر قواى جسمى ضعیف شد گوشت و شیر بخورد زیرا خداوند قوت و نیرو را در این دو قرار داده است .
گوشت خوارى 
روش گوشتخوارى به این معنى که انسان نیز مانند درندگان همیشه گوشت بخورد در اسلام نهى شده است .
شخصى در این مورد نقل مى کند که نزد امام صادق (ع ) بودم :
فذکر اللحم . فقال : کل یوما بلحم و یوما بلبن و یوما بشى ء آخر(2 )
نامى از گوشت برده شد. آنحضرت فرمود یک روز گوشت بخور؛ روز دیگر شیر و روز سوم غذاى دیگرى .
از نظر فقهاى شیعه نیز خوردن گوشت ، سه روز یک بار استحباب دارد فقیه بزرگ مرحوم شهید اول در کتاب دروس مى گوید:
انه یستحب فى کل ثلاثة ایام ، و لو دام علیه اسبوعین و نحوها لعلة و فى الصوم فلا باس و یکره اکله فى الیوم مرتین( 3  )
خوردن گوشت در هر سه روز یکمرتبه مستحب است و اگر به واسطه کسالت و بیمارى یا بواسطه گرفتن روزه به خوردن آن هر روز ادامه داه شود ایراد و اشکالى ندارد و دو مرتبه خوردن آن در روز مکروه و ناپسند است .

انواع گوشتها 
هر حیوانى داراى گوشت مخصوصى است ، که از نظر خاصیت و مواد غذایى با گوشتهاى دیگر تفاوت دارد. اسلام با دقت بیشترى خواص ‍ گوشتها را براى ما بیان مى نماید، یعنى بعضى را حرام و بعضى را مکروه و براى بعضى ترجیح بیشترى قائل شده .
مثلا گوشت حیوانات گوشتخوار را بطور کلى حرام مى داند، گوشت الاغ و استر و اسب را مکروه شمرده و در مقایسه بین گوشت گوسفند و گاو، گوشت گوسفند را بر گاو ترجیح داده و در عوض شیر گاو و روغن آن را، بر شیر و روغن گوسفند برترى داده است . و فقط گوشت گاو را در یک مورد بعنوان دوا تعریف نموده .
عن النبى (ص ) لحم البقر بالسلق ینفع من البرص (4 )
پیغمبر اکرم مى فرماید:
گوشت گاو با چغندر براى بیمارى پیسى و برص مفید است .
و امام صادق (ع ) مى فرماید:
لحم البقر داء و اسمانها شفاء و البانها دواء (5)
گوشت گاو بیمارى است و روغن آن شفاء، و شیر آن داروى بیمار است 

(1 )سفینه ج 2، ص 507(2)حار ج 66 ص 70

 (3)بحار ج 66 ص 70 (4) سفینه ج 2 ص 507 (5) بحار ج 66 ص 74


نوشته های دیگران ()
   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

والآخرةٌ خیرٌ و أبقی
سیّد میرصادق رحمتی
أنا المیر صادق بن المیر محّمد بن السیّْد الرضا ،أوصیکم بتقوی الله و بما أوصی امام العصر (عج)،هو الورع فی دینکم والإجتهاد لله و صدق الحدیث و أداء الأمانة،إلی من ائتمنکم من بر أو فاجر و طول السجود ... و کونوا لنا زینا و لا تکونوا لنا شینا أحفظوا ما وصیتکم به و أستودعکم الله و أقرءٌ علیکم السلام.

لوگوى وبلاگ

والآخرةٌ خیرٌ و أبقی

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh