سفارش تبلیغ
صبا ویژن

والآخرةٌ خیرٌ و أبقی


تعداد بازدید

v امروز : 7 بازدید

v دیروز : 1 بازدید

v کل بازدیدها : 46973 بازدید

فهرست موضوعی یادداشت ها

90زن نمونه تاریخ . أبجد . ادعای برتری عمر بر امام علی(علیه السلام) . ازدواج مادر امام سجاد (ع) . استغفار شش معنا دارد . اصل الورع . اگر نماز شب نخوانى، عاقّت مى کنم! . المنافقین فى الدّرک . اهل تسنن درباره فاطمه زهرا . بالأخره پنیر خوردن مکروه یا مستحب؟ . بالالف الفة و بالیاء یقینا . پنج روز یادت نره . پیامبر و گوشت . ترک لقمه اى که بدان نیاز دارم . تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است . توریة ،انجیل ، زبور و قرآن . جواب میرداماد در قبر . چرا این همه مرجع تقلید . حالات ملا صدرا . حجاب فاطمه . حضرت علی علیه السلام . خانه کعبه ، دوهزار سال قبل از آدم . دانیال نبی و نان . درباره به . درباره زن . درباره گو.شت . زبان قرآن . زکات در ادیان . زکات در انجیل . زن سه شوهره . زن و خدا . زنان راوی . زنی در یک شبانه روز ، پنج مرتبه حرام ، و پنج مرتبه حلال ؟ . سوسمار امام منافقان . شهد ثانی . شهید اول در کتاب دروس . عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند . عمر گفت : زنده نباشم . فاطمه (س) . گریه امام حسن (ع ) از دو چیز . گوشت وسخن معصومین . محاسبه نفس . محجة البیضاء 5/ . مغز استخوان . ناصبی بودن ابن تیمیه . نامحرم وقطع پا . نامه آخوند خراسانى به محمد على شاه . نان در نگاه معصومین . نمک . یقظه تا توکل .

مطالب قبلی

88/2/25 :: 5:24 صبح

1- بخاری [1] به نقل از عایشه می‏نویسد:
فاطمه در حالی که همانند رسول خدا راه می‏رفت، جلو آمد. رسول اکرم فرمود: «مرحبا به دخترم فاطمه»، و او را طرف راست یا چپ خود نشاند. آنگاه آهسته به او سخنی گفت که فاطمه (با شنیدن آن) گریست.
به او گفتم: چرا می‏گریی؟

(او پاسخی نداد.)
رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم دوباره آهسته کلامی به فاطمه گفت و (این بار) فاطمه خندید.

گفتم: تا امروز شادمانی که اینقدر نزدیک به اندوه باشد، ندیده بودم.

پرسیدم: رسول خدا چه گفت؟
جواب داد: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم ساخت.
تا آنکه رسول خدا رحلت نمود. (پس از رحلت آن حضرت) دوباره از فاطمه پرسیدم (رسول خدا چه گفت؟) او گفت: رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم به من فرمود: جبرئیل هر سال فقط یکبار قرآن را بر من عرضه می‏کرد ولی امسال دوبار قرآن بر من عرضه شد و این را نشانه‏ی نزدیک شدن اجل خود می‏دانم و تو در میان اهل‏بیتم اول کسی هستی که به من ملحق می‏شوی».

و من (با شنیدن این سخن) گریستم، آنگاه فرمود:

«آیا خشنود نمی‏شوی به اینکه بانوی زنان بهشت یا بانوی زنان مؤمنین باشی؟» و من (با شنیدن آن) خندیدم.

احمد بن حنبل نیز در مسند [2] خود این روایت را ذکر کرده است، با این تفاوت که به جای «بانوی زنان بهشت» آورده: «بانوی زنان این امت». ابن‏سعد نیز در طبقات [3] حدیث را با این تعبیر آورده است: «بانوی زنان این امت یا بانوی زنان دو عالم.»

ابن‏اثیر نیز در اسدالغابة [4] با تعبیر: «بانوی زنان دو عالم» و نسائی در خصائص [5] با عبارت «بانوی زنان این امت یا بانوی زنان مؤمنین» حدیث را نقل کرده‏اند.

2- بخاری از عایشه نقل می‏کند که:
ما همسران پیامبر همگی نزد آن حضرت بودیم. هیچ کدام نرفته بودیم که فاطمه در حالی که همچون پیامبر گام برمی‏داشت، پیش آمد. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم چون فاطمه را دید فرمود: دخترم خوش‏آمدی. و او را طرف راست یا چپ خود نشاند و رازی را برای او فاش ساخت (که با شنیدن آن) فاطمه سخت گریست. رسول خدا چون اندوه فاطمه را دید راز دیگری برایش باز گفت (که با شنیدن آن) فاطمه خندید.

به او گفتم: (با آنکه) من در میان همسران رسول خدا (و در کنار او بودم) او رازش را فقط با تو در میان گذاشت و تو (در مقابل) گریه می‏کنی؟! چون رسول خدا برخاست در مورد آن راز، از او سؤال کردم. فاطمه گفت: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم کرد. چون پیامبر رحلت نمود، (نزد فاطمه رفتم و) او را سوگند دادم که آن راز را برایم بگوید.

گفت: اکنون (که پیامبر دیگر میان ما نیست) خواهم گفت. راز اول این بود که فرمود: «جبرئیل هر سال یکبار قرآن را بر من عرضه می‏کرد اما امسال دوبار آن را بر من عرضه داشت و این را آیت نزدیک بودن اجل خود می‏دانم. پس از خدا پروا کن و صبر پیشه‏ساز که من خوب سلفی برایت هستم.» من (با شنیدن این سخنان) چنانکه شاهد بودی، گریستم. رسول خدا چون پریشانی مرا دید، راز دوم را برایم باز گفت: ای فاطمه آیا خشنودت نمی‏کند اینکه تو بانوی زنان مؤمنین یا بانوی زنان این امت باشی؟

مسلم نیز این روایت را یکبار با اضافه‏ی: «تو پیش از سایر افراد
خانواده‏ام به من می‏پیوندی» و یکبار بدون این اضافه [6] نقل کرده است. ابن‏ماجه [7] نیز روایت را با همان اضافه نقل کرده است. ابی‏داود طیالسی [8] و ابونعیم [9] با سندهای متعدد، با تعبیر «بانوی زنان دو عالم یا بانوی زنان این امت» این روایت را نقل می‏کنند. طحاوی [10] نیز در مشکل الاثار با دو سند روایت را آورده است. همچنین نسائی [11] با تعبیر «بانوی زنان این امت و بانوی زنان دو عالم» روایت را نقل می‏کند.

3- ترمذی [12] از حذیفه نقل می‏کند که:

مادرم از من پرسید: آخرین ملاقاتت با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم کی بود؟ گفتم: از فلان روز تاکنون ایشان را ندیده‏ام. مادرم به من پرخاش کرد. گفتم: بگذار تا نزد رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم روم و نماز مغرب را با او بخوانم و از او بخواهم برای من و تو طلب آمرزش کند.

خدمت رسول گرامی آمدم، با او نماز مغرب را خواندم. حضرتش تا شروع نماز عشا، به نماز خواندن مشغول بود. پس (از خواندن نماز عشا) به نوافل پرداخت و من
هم همراه او نماز نافله می‏خواندم، صدایم را شنید و فرمود: کیستی؟ آیا حذیفه‏ای؟

گفتم: آری.

فرمود: خداوند تو و مادرت را بیامرزد، حاجتت چیست؟ و ادامه داد: این فرشته‏ایست که تاکنون به زمین نیامده بود. از خداوند اجازه خواست تا بر من سلام کند و مژده‏ام دهد که: فاطمه بانوی زنان اهل بهشت و حسن و حسین دو سرور و آقای جوانان اهل بهشت هستند.

حاکم نیز این روایت را در مستدرک الصحیحین [13] به اختصار و با دو سند- که دومین آنها را صحیح شمرده- آورده است، حاکم فقط قسمت مربوط به فاطمه علیهاالسلام را نقل کرده است، این روایت را همچنین احمد بن حنبل، [14] ابونعیم [15] و ابن‏اثیر [16] در کتابهای خود آورده‏اند و متقی نیز در چهار موضع از کنزالعمال آن را نقل کرده است، در موضع اول [17] می‏گوید: رویانی و ابن‏حیان به نقل از حذیقه این روایت را ذکر کرده‏اند، در موضع دوم [18] می‏نویسد: روایت را ابن‏عساکر از حذیفه نقل کرده است، و در موضع سوم [19] آمده است: ابن‏جریر از حذیفه این حدیث را نقل کرده است، در موضع چهارم [20] به نقل قسمت مربوط به فاطمه علیهاالسلام اکتفا می‏کند و می‏نویسد: ابن ابی‏شبیه آن را نقل کرده است.

4- حاکم در مستدرک الصحیحین [21] به نقل از عایشه چنین می‏نویسد:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در همان بیماری که به وفاتشان انجامید، فرمود: ای فاطمه! آیا راضیت نمی‏کند که بانوی زنان دو عالم باشی و بانوی زنان این امت و بانوی زنان مؤمنین؟

5- ابی‏نعیم در حلیةالاولیاء به نقل از عمران بن حصین آورده است:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: می‏آیی با هم به عیادت فاطمه برویم؟ او بیمار است. گفتم: آری. با هم (سوی خانه‏ی فاطمه) روانه شدیم، تا به در خانه رسیدیم، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم سلام کرده اذن دخول خواست و فرمود: آیا من و آنکه همراهم است (می‏توانیم) داخل شویم؟

فاطمه گفت: آری، اما چه کسی همراه شماست؟ به خدا سوگند، جز عبائی، چیزی در بر ندارم.

فرمود: با عبا چنین و چنان کن.

- به فاطمه آموخت که با آن عبا خود را چگونه بپوشاند.

فاطمه گفت: به خدا سوگند، چیزی سر مرا نپوشانده است.

رسول اکرم ملافه‏ای را که در بر داشت به او داد و فرمود: با این پارچه سر خود را بپوشان.

پس فاطمه به آن دو اجازه‏ی ورود داد. و آن دو وارد شدند.

رسول اکرم فرمود: حالت چگونه است؟

گفت: بیمارم، و نیز طعامی برای خوردن ندارم.

فرمود: دخترکم راضیت نمی‏کند اینکه بانوی زنان دو عالمی؟

گفت: پس مریم دختر عمران چه؟

فرمود: او بانوی زنان روزگار خود و تو بانوی زنان روزگار خود هستی. به خدا سوگند تو را به همسری کسی درآوردم که آقا و سید است در دنیا و آخرت.

طحاوی نیز روایت را در مشکل الاثار [22] نقل کرده می‏افزاید:

«بغض او جز در دل منافق نمی‏رود.»

محب طبری [23] نیز با همین اضافه روایت را نقل می‏کند و می‏نویسد حافظ ابوالقاسم دمشقی آن را آورده است.

6- ابی‏نعیم [24] به نقل از جابر بن سمره آورده است:

پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، (و در جمع ما) نشست و فرمود:
فاطمه بیمار است.

گروهی که آنجا بودند گفتند: خوبست به عیادتش رویم. رسول اکرم برخاست و حرکت کرد تا در (خانه‏ی فاطمه) رسید. در خانه بسته بود. رسول اکرم: صدا زد: خود را بپوشان، عده‏ای به عیادتت آمده‏اند.

فاطمه گفت: ای رسول خدا جز عبائی در بر ندارم.

پیامبر رداء خود را برداشته از پشت در، سوی فاطمه انداخت. و فرمود: با این سر خود را بپوشان.

پس از آن با همراهان داخل خانه شد و مدتی نشستند و بعد رفتند. آن عده گفتند: به خدا سوگند (چه بسیار شگفت است) دختر رسول خدا بر این حال؟!

رسول خدا برگشت و فرمود: همانا او بانوی زنان است در روز قیامت.

7- در خصائص نسائی [25] به نقل از ابی‏هریره آمده است:

در یک روز بلند و طولانی رسول اکرم تأخیر کرد (و در جمع ما دیر حضور یافت.) غروب بود که کسی عرض کرد: ای رسول خدا، امروز که شما را ندیدیم بر ما چه سخت گذشت.

فرمود: فرشته‏ای که تاکنون زیارتم نکرده بود، از خدا خواست تا ملاقاتم کند. (آمد و) مژده به من داد که فاطمه، دخترم، بانوی زنان امت من است و حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشتند.

متقی در کنزالعمال [26] پس از نقل این روایت می‏نویسد: طبرانی و ابن‏نجار به نقل از ابی‏هریره این روایت را آورده‏اند.

8- متقی [27] به نقل از عایشه آورده:

رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم در بیماری که منجر به موتش شد، فرمود: فاطمه، دخترم، بیا نزد من.

فاطمه کنار رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، پیامبر مدتی با او نجوی کرد. آنگاه فاطمه در حالی که می‏گریست از او جدا شد- و من (در آنجا) حاضر بودم.-

پیامبر خدا پس از مدتی (دوباره) فرمود: نزد من بیا.

فاطمه کنار او رفت و پیامبر مدتی با او راز گفت. آنگاه فاطمه در حالی که می‏خندید از او جدا شد.

گفتم: دختر رسول خدا، به من بگو پیامبر پنهانی چه گفت؟

پاسخ داد: گمان می‏کنی، چون رسول خدا به من سرّی را باز گفت آن را در زمان حیاتش فاش می‏کنم؟!

بر من گران آمد که از سرّ او بی‏خبر مانم.

پس از رحلت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به فاطمه گفتم: آن خبر را برایم نمی‏گوئی؟

گفت: اکنون، آری. بار اول به من فرمود، «جبرئیل هر سال قرآن را یکبار بر من عرضه می‏داشت ولی امسال دوبار، و به من خبر داد که عمر هر پیامبری نصف عمر پیامبر

پیشین بوده و خبر داد که عمر عیسی صد و بیست سال بوده و من می‏دانستم که عمر از شصت تجاوز کرده است» (این را رسول اکرم فرمود) و من گریستم.

(همچنین) فرمود: دخترکم، مصیبت هیچ یک از زنان مؤمن با مصیبت تو برابری نمی‏کند، صبر تو نیز نباید کمتر از صبر هیچ زنی باشد.

بار دوم که با من نجوی کرد به من خبر داد، در خانواده‏ی او، من، پیش از همه به او ملحق می‏شوم. و فرمود: همانا تو بانوی زنان اهل بهشتی.

9- حاکم در مستدرک [28] آورده:

عایشه به فاطمه علیهاالسلام گفت: مژده‏ات ندهم که شنیدم رسول خدا می‏گفت: بانوان زنان اهل بهشت چهارند: مریم دخت عمران، فاطمه دخت رسول خدا، خدیجه دخت خویلد و آسیه.

10- متقی در کنزالعمال [29] به نقل از علی علیه‏السلام آورده است:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود:

راضیت نمی‏کند بانوی زنان اهل بهشت باشی و دو پسرت سروران جوانان اهل بهشت؟

11- متقی در جای دیگر کتاب [30] خود چنین آورده است:

راضیت نمی‏کند اینکه کسی را به همسریت درآوردم که پیش از همه اسلام آورد و از همه‏ی مسلمانها آگاه‏تر است؟ همانا تو بانوی زنان امت من هستی، همچون مریم، که بانوی قوم خویش بود. راضی نیستی، ای فاطمه؟ خداوند بر اهل زمین آگاه شد و از آنان دو مرد را برگزید، پس یکی را پدر دیگری را شوهرت قرار داد.

12- ابونعیم [31] به نقل از ابن‏عباس می‏نویسد:

رسول اکرم فرمود:

چهار زن، بانوان روزگار خود هستند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و برترین ایشان در علم، فاطمه است.

به نقل سیوطی [32] ، ابن‏عساکر نیز به سند خود این حدیث را از ابن‏عباس روایت کرده است.

13- حاکم در مستدرک الصحیحین [33] به نقل از ابن‏عباس آورده است:

پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم چهار خط کشید، سپس فرمود:

می‏دانید این خطوط چیستند؟ اصحاب گفتند: خدا و رسولش داناترند.

فرمود: همانا برترین زنان اهل بهشت، خدیجه دخت خویلد، فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، مریم دخت عمران، و آسیه دخت مزاحم می‏باشند…

حاکم اضافه می‏کند که سند این حدیث صحیح می‏باشد.

حاکم در موارد دیگری از کتاب خود این حدیث را با سندهای صحیح از ابن‏عباس نقل کرده است، همچنین بسیاری از بزرگان حدیث این روایت را در کتابهای خود آورده‏اند، از جمله: احمد بن حنبل [34] با چند سند از ابن‏عباس، ابن‏عبدالبر [35] با دو سند، سیوطی [36] به نقل از طبرانی، ابن‏اثیر [37] ، محب طبرانی [38] به نقل از احمد و ابوحاتم، و ابن‏حجر [39] .

ابن‏حجر در همانجا به نقل از طبرانی از عایشه روایت می‏کند که:

هرگز جز پیامبر، احدی را برتر از فاطمه ندیدم.

همچنین ابن‏عمرو [40] و طحاوی [41] هیثمی [42] نیز این حدیث را نقل می‏کند و می‏گوید: احمد، ابویعلی و طبرانی با اسناد صحیح آن را نقل کرده‏اند. شمار راویان این حدیث در آنچه ذکر شد محدود نیست بلکه عسقلانی [43] نیز آن را به نقل از ابن‏حبان، احمد، ابویعلی، طبرانی، ابوداود و حاکم روایت کرده و در صحفه‏ی 282 [44] از کتابش می‏نویسد: نسائی با سند صحیح از ابن‏عباس روایت کرده است:

برترین زنان اهل بهشت، خدیجه، فاطمه، مریم، و آسیه هستند.

14- ابن‏عبدالبر [45] با دو سند از ابی‏هریره روایت کرده است که: رسول اکرم فرمود:

بهترین زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

هیثمی در مجمع [46] و ثعلبی در قصص الانبیاء [47] روایت را چنین آورده‏اند:

نمونه‏ی زنان دو عالم…
15- متقی [48] به نقل از ابن‏عساکر از ابن‏مسعود روایت می‏کند:

بهترین مردان شما علی علیه‏السلام و بهترین جوانتان حسن علیه‏السلام و حسین علیه‏السلام و بهترین زنان شما فاطمه است.

خطیب بغدادی [49] نیز این حدیث را نقل کرده است.

16- مناوی [50] به نقل از حارث بن ابی‏اسامه از عروة بن زبیر روایت می‏کند:

خدیجه بهترین زنان روزگار خود است و مریم هم بهترین زنان روزگارش است و فاطمه نیز بهترین زنان روزگار خود می‏باشد.

17- ابن‏جریر در تفسیر [51] خود از انس بن مالک نقل می‏کند که: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود:

بهترین زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم و همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

18- ترمذی [52] به نقل از انس روایت کرده که رسول گرامی فرمود:
نمونه‏ی زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، خدیجه دخت خویلد، فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و آسیه همسر فرعون.

حاکم نیز در مستدرک الصحیحین [53] روایت فوق را با دو سند نقل کرده و می‏گوید: سند دوم طبق موازین مسلم و بخاری، صحیح می‏باشد. این روایت را همچنین احمد بن حنبل [54] ، ابونعیم [55] ، طحاوی [56] ، خطیب بغدادی [57] ، ابن‏اثیر [58] ، ابن‏حجر [59] ، ابن‏عبدالبر [60] ، متقی [61] ، فخررازی [62] و سیوطی [63] نقل کرده‏اند.

19- طبری [64] از قتاده نقل می‏کند که:

نمونه‏ی زنان دو عالم، مریم دخت عمران و همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم هستند.
20- طبری [65] به نقل از ابی‏موسی اشعری می‏نویسد:

رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود:

از میان مردان، بسیاری کامل شدند، اما از زنان فقط چهار تن به کمال رسیدند: مریم، آسیه همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

حدیث فوق را زمخشری در کشاف [66] و همچنین عسقلانی در فتح‏الباری [67] به نقل از طبرانی و ثعلبی، روایت کرده‏اند.

21- سیوطی در تفسیر [68] خود به نقل از ابن‏مردویه از انس روایت می‏کند که رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود:

خداوند چهار تن را بر زنان دو عالم برتری بخشید: آسیه دخت مزاحم، مریم دخت عمران، خدیجه دخت خویلد و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

[ صفحه 57]

[1] صحیح بخاری، کتاب بدءالخلق، باب: علامات النبوة فی الاسلام.

[2] مسند احمد بن حنبل، ح 6، ص 282.

[3] طبقات ابن‏سعد، ج 2، ص 40.

[4] اسدالغابة، ج 5، ص 522.

[5] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34.

[6] صحیح بخاری، کتاب فضائل الصحابة، باب: فضائل فاطمه علیهاالسلام.

[7] صحیح ابن‏ماجه، باب: ما جاء ذی ذکر مرض رسول‏الله صلی اللَّه علیه و آله و سلم.

[8] مسند طیالسی، ج 6، باب: احادیث النساء.

[9] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 29.

[10] مشکل الاثار، ج 1، ص 48 و 49.

[11] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34.

[12] صحیح الترمذی، ج 2، ص 306.

[13] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 151.

[14] مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 319.

[15] حلیةالاولیاء، ج 4، ص 190.

[16] اسدالغابة، ج 5، ص 574.

[17] کنزالعمال، ج 6، ص 217.

[18] کنزالعمال، ج 6، ص 218.

[19] کنزالعمال، ج 7، ص 102.

[20] کنزالعمال، ج 7، ص 111

[21] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 156. سند این حدیث نزدش صحیح است.

[22] مشکل الاثار، ج 1، ص 50.

[23] ذخائرالعقبی، ص 43.

[24] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 42.

[25] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34.

[26] کنزالعمال، ج 6، ص 221.

[27] کنزالعمال، ج 7، ص 111- ابن‏عسکر این روایت را آورده است.

[28] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 185.

[29] کنزالعمال، ج 7، ص 111، و می‏نویسد: بزار آن را نقل کرده است.

[30] کنزالعمال، ج 6، ص 153، و می‏نویسد: حاکم و طبرانی و خطیب آن را نقل کرده‏اند.

[31] ذخائرالعقبی، ص 44 و می‏نویسد: حافظ ثقفی اصفهانی آن را نقل کرده است.

[32] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی: 42، آل‏عمران.

[33] مستدرک الصحیحین، ج 2، ص 497.

[34] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 293 و 316 و 322.

[35] الاستیعاب، ج 2، ص 720.

[36] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی 11 سوره‏ی تحریم.

[37] اسدالغابة، ج 5، ص 437.

[38] ذخائرالعقبی، ص 42.

[39] الاصابة، ج 8، ص 158.

[40] الاستیعاب، ج 2، ص 75.

[41] مشکل الاثار، ج 1، ص 50.

[42] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223.

[43] فتح الباری، ج 7، ص 258.

[44] فتح الباری، ج 7، ص 282.

[45] الاستیعاب، ج 2، ص 720 و ص 750، آنچه در متن آمده مطابق نقل صفحه‏ی 750 می‏باشد.

[46] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223.

[47] قصص الانبیاء، ص 511.

[48] کنزالعمال، ج 6، ص 217.

[49] تاریخ بغداد، ج 4، ص 319.

[50] فیض القدیر، ج 3، ص 432.

[51] تفسیر طبری، ج 3، ص 180.

[52] صحیح ترمذی، ج 2، ص 31.

[53] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 157.

[54] مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 135.

[55] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 344.

[56] مشکل الاثار، ج 1، ص 50.

[57] تاریخ بغداد، ج 7، ص 184، و ج 9، ص 404، به دو طریق و در هر دو آمده! بهترین زنان دو عالم چهار نفرند.

[58] اسدالغابة، ج 5، ص 437، با تعبیر: بهترین زنان دو عالم…

[59] تهذیب التهذیب، ج 12، ص 441.

[60] الاستیعاب، ج 2، ص 720، با دو سند که یکی آمده: بهترین زنان دو عالم.

[61] کنزالعمال، ج 6، ص 227، به نقل از ابن‏حبان از انس.

[62] التفسیر الکبیر ذیل آیه‏ی 42، سوره‏ی آل‏عمران، با کمی تقدیم و تأخیر آن را نقل کرده است.

[63] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی 42، سوره‏ی آل‏عمران، به نقل از ابن‏المنذر و ابن‏حبان.

[64] تفسیر طبری، ج 3، ص 180.

[65] تفسیر طبری، ج 3، ص 180.

[66] الکشاف، ذیل آیه‏ی 12 سوره‏ی تحریم.

[67] فتح‏الباری، ج 7، ص 258.

[68] الدرالمنثور، ذیل آیه‏ی 42 سوره‏ی آل‏عمران.


نوشته های دیگران ()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ


منوى اصلى

خانه v
شناسنامه v
پارسی بلاگv
پست الکترونیک v
 RSS  v

درباره خودم

والآخرةٌ خیرٌ و أبقی
سیّد میرصادق رحمتی
أنا المیر صادق بن المیر محّمد بن السیّْد الرضا ،أوصیکم بتقوی الله و بما أوصی امام العصر (عج)،هو الورع فی دینکم والإجتهاد لله و صدق الحدیث و أداء الأمانة،إلی من ائتمنکم من بر أو فاجر و طول السجود ... و کونوا لنا زینا و لا تکونوا لنا شینا أحفظوا ما وصیتکم به و أستودعکم الله و أقرءٌ علیکم السلام.

لوگوى وبلاگ

والآخرةٌ خیرٌ و أبقی

اوقات شرعی

اشتراک در خبرنامه

 

template designed by Rofouzeh