والآخرةٌ خیرٌ و أبقی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
v امروز : 57 بازدید v دیروز : 0 بازدید v کل بازدیدها : 47700 بازدید
90زن نمونه تاریخ . أبجد . ادعای برتری عمر بر امام علی(علیه السلام) . ازدواج مادر امام سجاد (ع) . استغفار شش معنا دارد . اصل الورع . اگر نماز شب نخوانى، عاقّت مى کنم! . المنافقین فى الدّرک . اهل تسنن درباره فاطمه زهرا . بالأخره پنیر خوردن مکروه یا مستحب؟ . بالالف الفة و بالیاء یقینا . پنج روز یادت نره . پیامبر و گوشت . ترک لقمه اى که بدان نیاز دارم . تمدن چیست ؟ نتیجه نفوذ زنان پاکدامن است . توریة ،انجیل ، زبور و قرآن . جواب میرداماد در قبر . چرا این همه مرجع تقلید . حالات ملا صدرا . حجاب فاطمه . حضرت علی علیه السلام . خانه کعبه ، دوهزار سال قبل از آدم . دانیال نبی و نان . درباره به . درباره زن . درباره گو.شت . زبان قرآن . زکات در ادیان . زکات در انجیل . زن سه شوهره . زن و خدا . زنان راوی . زنی در یک شبانه روز ، پنج مرتبه حرام ، و پنج مرتبه حلال ؟ . سوسمار امام منافقان . شهد ثانی . شهید اول در کتاب دروس . عشق ظالمی است که به احدی رحم نمی کند . عمر گفت : زنده نباشم . فاطمه (س) . گریه امام حسن (ع ) از دو چیز . گوشت وسخن معصومین . محاسبه نفس . محجة البیضاء 5/ . مغز استخوان . ناصبی بودن ابن تیمیه . نامحرم وقطع پا . نامه آخوند خراسانى به محمد على شاه . نان در نگاه معصومین . نمک . یقظه تا توکل .
|
چرا این همه مرجع تقلید مدرک ما در استنباط احکام قرآن، حدیث، عقل و اجماع است. فقهاء در فهم قرآن و حدیث اختلاف پیدا مىکنند. در میان قرآن که 6342 آیه است، حدود 500 آیه آیات الأحکام است. ولى این 500 آیه کلیات احکام است و الّا 500 آیه برای کل احکام کافى نیست تا جوابگوى تمام قوانین باشد و باید از ائمه اطهار برای فهم و تکمیل این کلیات تمامِ استفاده را کرد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص):إِنِّی تَارِک فِیکمُ الثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یفْتَرِقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَإرشاد مفید، ج1، ص2311 قرآن به زبان عربى مثل سایر لسانها الفاظ مشترکى دارد.وَ الْمُطَلَّقاتُ یتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍبقره/228 زنهاى مطلقه باید سه قرء به انتظار بمانند. قرء 2 معنى دارد. 1 ـ پاکى 2 ـ عادت ماهیانه. بعضى گویند معنى دوم را که زن باید دو مرتبه عادت و پاک شود و مرتبه سوم به مجرد اینکه عادت شد مىتواند شوهر کند. بعضى گویند تا از عادت دفعه سوم بیرون نیامد نمىشود و هر کدام شواهدى و مؤیداتى مىآورند، ولى بالاخره اختلاف فتوا دارند نه از جهت هوى و هوس، بلکه از جهت فهم کلام الله. یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکمْ وَ أَیدِیکمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُوسِکمْ وَ أَرْجُلَکمْ إِلَى الْکعْبَینمائده/6 عدّهاى از اهل سنت این آیه را در مقام اصل وضو و کیفیت آن مىدانند و از ظاهر آیه استفاده مىکنند که از سر انگشت شروع و تا آرنج خاتمه پیدا مىکند. ولى تمام علماى شیعه و عدّهاى از اهل سنّت گویند: این آیه در مقام اصل وضو است نه کیفیت آن و کلمه إِلَى به معنى (با) است یا غایت است براى مفعولأَیدِیکم نه فَاغْسِلُوانظیر اینکه به نقاش مىگوئیم رنگ بزن اطاق را تا یکمترى که منظور اصل رنگ آمیزی است نه کیفیت آن که از پائین شروع به رنگآمیزى کند. این آیه نیز مىگوید در وضو از انگشت تا آرنج شسته شود. اما کیفیت آن موکول به عرف است که طبعا از بالا به پائین شسته مىشود کما اینکه از اهل البیت(علیهم السلام)رسیده است. وَ لا تَنْکحُوا ما نَکحَ آباوکمْ مِنَ النِّساءِ نساء/22بعضى مراد از نکاح را مطلق اعمال غریزه گرفتهاند، حلال باشد یا حرام. قهرا پسر هیچوقت نمىتواند آنها را بگیرد. ولى بعضى مراد از نکاح را عقد زناشوئى به طریق صحیح گرفتهاند. قهرا نتیجهاش این است که اگر پدران شما با عقد ازدواج صحیح نکاح کردند بر پسران حرام و اگر از روى زنا بود، حلال است در حدیث آمده راجع به عرق جنب از حرام که قَال َالْکاظِمُ (ع):إِنْ کانَ مِنْ حَلَالٍ فَصَلِّ فِیهِ وَ إِنْ کانَ مِنْ حَرَامٍ فَلَا تُصَلِّ فِیه وسائلالشیعة، ج3، ص447 بعضى گفتهاند: علّت عدم جواز صلات، نجاست عرق است. بعضى گفتهاند: حدیث فقط عدم جواز صلات است و از نجاست ساکت است و جهاتى دیگر نیزممکن است منشأ اختلاف فتوا باشد که به قرار ذیل است اول: ممکن است روایتى به فقیهى برسد و به دیگرى نرسد دوم: ممکن است روایتى به فقیهى از طریق صحیح برسد که اعتماد بکند و به دیگرى از طریق فاسد که اعتماد نکند سوم: گاهى به هر دو رسیده و مورد اعتماد هست از نظر راوى، ولى نزد یکى معارض دارد و نزد دیگرى معارضى ندارد. در اجماع و عقل نیز ممکن است همین حرف را بگوئیم، زیرا حجیت اجماع نزد بعضى از فقها از راه لطف است. نزد بعضی دیگر از فقها از راه دخول معصوم(ع)، ونزد بعضی دیگر از راه محالیت عادى نقل از کتاب سیماى اسلام نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
در روستاى سعید آباد گلپایگان و در سال 1295 هـ.ق. در خانواده اى مذهبى کودکى دیده به جهان گشود که او را سید جمال الدین نامیدند.آقا سیّدجمال الدین گلپایگانى ـ رحمه اللّه ـ به آقازاده ى خود مى فرمود: اگر نماز شب نخوانى، عاقّت مى کنم! پسر ایشان خیلى ناراحت مى شود و مى گوید: براى ترک مستحب چرا عاقّم مى کنى؟ ایشان مى فرماید: منظورم این است که تا مى توانى نماز شب را ترک نکنى. نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
عده ای از علمای اهل سنت به ناصبی و معاند بودن ابن تیمیه نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)اعتراف کرده اند که در اینجا به برخی عبارات آنها اشاره می شود: 1 ـ ابن حجر عسقلانی: «مردم درباره ابن تیمیه اختلاف دارند برخی او را به تجسیم، گروهی به کفر و عده ای به نفاق نسبت داده اند به جهت نسبت ناروایی که به علی (علیه السلام) می دهد». 2 ـ ابن حجر هیثمی: «وی کسی است که خداوند او را خوار، گمراه، کور، کر و ذلیل کرد. صاحبان امر، به این مطلب تصریح نموده اند». 3 ـ علامه زاهد کوثری: «... از کلمات او آثار بغض و دشمنی با علی(علیه السلام) ظاهر می گردد». 4 ـ شیخ عبدالله غماری: «علمای عصرش او را به جهت انحرافش از علی(علیه السلام) به نفاق نسبت داده اند». 5 ـ حسن بن علی سقاف: «ابن تیمیه را شیخ الاسلام می نامند و به کلماتش استدلال می کنند. در حالی که او ناصبی و دشمن علی(علیه السلام) است و به فاطمه(علیها السلام) نسبت نفاق داده». 6 ـ شیخ عبدالله حبشی: «ابن تیمیه علی بن ابی طالب(علیه السلام) را سرزنش می کرد و می گفت: جنگ های او به ضرر مسلمین بوده». 7 ـ ناصرالدین البانی (محدث وهابی)، وی بعد از تصحیح حدیث «ولایت» (و هو ـ یعنی علی ـ ولیّ کل مؤمن بعدی) که از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) رسیده می گوید: «شیخ الاسلام ابن تیمیه، این حدیث را با وجود سندهای صحیحی که برای آن هست چگونه تکذیب و انکار می کند.(304) و این چیزی جز تسریع و مبالغه گویی در ردّ بر شیعه نیست».منهاج السنه، ج4، ص 104 نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
ابن تیمیه: «استفاده علی از عمر بیش از استفاده عمر از او بود...». پاسخ: خلیفه دوم چه علمی داشته که حضرت علی(علیه السلام) بخواهد از او استفاده ببرد. برای روشن شدن مطلب; برخی از آرا و فتاوای او ذکر می شود: 1 ـ حکم به نخواندن نماز برای کسی که جنب بوده و آب در دسترس او نیست. 2 ـ عدم آگاهی نسبت به حکم شکیات نماز. 3 ـ مسروق بن اجدع می گوید: «روزی عمر بر منبر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) قرار گرفت و گفت ای مردم چرا مهر زنان را زیاد قرار می دهید رسول خدا و اصحابش مهر را 400 درهم و کمتر قرار می دادند... زنی گفت: نشنیده ای آن چه را خدا در قرآن نازل کرده. عمر گفت: کدام آیه؟ زن گفت: خدا می فرماید: «و مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداخته اید». عمر گفت: «خدایا ما را ببخش تمام مردم از عمر داناترند. 4 ـ جهل خلیفه به کلمه «ابّ» در آیه (و فاکهة وابّاً). 5 ـ جهل خلیفه به تأویل قرآن. 6 ـ ابی سلمة بن عبدالرحمن می گوید: عمربن خطاب نماز مغرب را با مردم به جای آورد ولی قرائت را فراموش کرد. بعد از نماز به او گفتند: قرائت به جای نیاورده ای. گفت: رکوع و سجود من چگونه بود؟ گفتند: خوب بود. عمر گفت: پس باکی نیست. 7 ـ جهل خلیفه به کیفیت طلاق کنیز 8 ـ ابن ابی ملیکه می گوید: «عمر درباره بچه ای از اهل عراق که دزدی کرده بود نوشت او را وجب کنید. اگر 6 وجب بود دست او را قطع کنید. بچه را وجب کردند. از 6 وجب یک بند انگشت کمتر بود لذا رهایش کردند». 9 ـ از عمر در مورد مردی سؤال شد که زنش را در جاهلیت دو طلاق و در اسلام یک طلاق داده. عمر گفت: من نه امر می کنم و نه نهی. عبدالرحمن که در آنجا حاضر بود گفت: اما من دستور می دهم طلاق در شرک به حساب نیاید. بهره مندی عمر از حضرت علی(علیه السلام) می گوید: «و دوران حمل و از شیر باز گرفتن سی ماه است». و نیز می فرماید: «و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد».(210) در نتیجه حداقل حمل 6 ماه است...». ج) زن آبستنی را نزد عمر آوردند که اعتراف به زنا کرده بود. عمر حکم به سنگسارش داد. حضرت علی(علیه السلام)مانع اجرای حکم شد و خطاب به عمر گفت: تو اگر سلطه بر این زن داری، چه حقی بر آن بچه ای داری که در شکم اوست؟... عمر زن را رها کرد و گفت: زنان عاجزند مثل علی بزایند. اگر علی نبود به طور حتم عمر هلاک شده بود. مواردی که بیان شد، نشان دهنده برتری امام علی(علیه السلام) بر عمر است. به علاوه در هیچ مدرک معتبری نیامده که حضرت علی(علیه السلام) در مسأله ای فقهی یا حکم قضایی، به عمر مراجعه و از او استفاده کرده باشد. نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
1- بخاری [1] به نقل از عایشه مینویسد: (او پاسخی نداد.) گفتم: تا امروز شادمانی که اینقدر نزدیک به اندوه باشد، ندیده بودم. پرسیدم: رسول خدا چه گفت؟ و من (با شنیدن این سخن) گریستم، آنگاه فرمود: «آیا خشنود نمیشوی به اینکه بانوی زنان بهشت یا بانوی زنان مؤمنین باشی؟» و من (با شنیدن آن) خندیدم. احمد بن حنبل نیز در مسند [2] خود این روایت را ذکر کرده است، با این تفاوت که به جای «بانوی زنان بهشت» آورده: «بانوی زنان این امت». ابنسعد نیز در طبقات [3] حدیث را با این تعبیر آورده است: «بانوی زنان این امت یا بانوی زنان دو عالم.» ابناثیر نیز در اسدالغابة [4] با تعبیر: «بانوی زنان دو عالم» و نسائی در خصائص [5] با عبارت «بانوی زنان این امت یا بانوی زنان مؤمنین» حدیث را نقل کردهاند. 2- بخاری از عایشه نقل میکند که: به او گفتم: (با آنکه) من در میان همسران رسول خدا (و در کنار او بودم) او رازش را فقط با تو در میان گذاشت و تو (در مقابل) گریه میکنی؟! چون رسول خدا برخاست در مورد آن راز، از او سؤال کردم. فاطمه گفت: هرگز راز رسول خدا را فاش نخواهم کرد. چون پیامبر رحلت نمود، (نزد فاطمه رفتم و) او را سوگند دادم که آن راز را برایم بگوید. گفت: اکنون (که پیامبر دیگر میان ما نیست) خواهم گفت. راز اول این بود که فرمود: «جبرئیل هر سال یکبار قرآن را بر من عرضه میکرد اما امسال دوبار آن را بر من عرضه داشت و این را آیت نزدیک بودن اجل خود میدانم. پس از خدا پروا کن و صبر پیشهساز که من خوب سلفی برایت هستم.» من (با شنیدن این سخنان) چنانکه شاهد بودی، گریستم. رسول خدا چون پریشانی مرا دید، راز دوم را برایم باز گفت: ای فاطمه آیا خشنودت نمیکند اینکه تو بانوی زنان مؤمنین یا بانوی زنان این امت باشی؟ مسلم نیز این روایت را یکبار با اضافهی: «تو پیش از سایر افراد 3- ترمذی [12] از حذیفه نقل میکند که: مادرم از من پرسید: آخرین ملاقاتت با رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم کی بود؟ گفتم: از فلان روز تاکنون ایشان را ندیدهام. مادرم به من پرخاش کرد. گفتم: بگذار تا نزد رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم روم و نماز مغرب را با او بخوانم و از او بخواهم برای من و تو طلب آمرزش کند. خدمت رسول گرامی آمدم، با او نماز مغرب را خواندم. حضرتش تا شروع نماز عشا، به نماز خواندن مشغول بود. پس (از خواندن نماز عشا) به نوافل پرداخت و من گفتم: آری. فرمود: خداوند تو و مادرت را بیامرزد، حاجتت چیست؟ و ادامه داد: این فرشتهایست که تاکنون به زمین نیامده بود. از خداوند اجازه خواست تا بر من سلام کند و مژدهام دهد که: فاطمه بانوی زنان اهل بهشت و حسن و حسین دو سرور و آقای جوانان اهل بهشت هستند. حاکم نیز این روایت را در مستدرک الصحیحین [13] به اختصار و با دو سند- که دومین آنها را صحیح شمرده- آورده است، حاکم فقط قسمت مربوط به فاطمه علیهاالسلام را نقل کرده است، این روایت را همچنین احمد بن حنبل، [14] ابونعیم [15] و ابناثیر [16] در کتابهای خود آوردهاند و متقی نیز در چهار موضع از کنزالعمال آن را نقل کرده است، در موضع اول [17] میگوید: رویانی و ابنحیان به نقل از حذیقه این روایت را ذکر کردهاند، در موضع دوم [18] مینویسد: روایت را ابنعساکر از حذیفه نقل کرده است، و در موضع سوم [19] آمده است: ابنجریر از حذیفه این حدیث را نقل کرده است، در موضع چهارم [20] به نقل قسمت مربوط به فاطمه علیهاالسلام اکتفا میکند و مینویسد: ابن ابیشبیه آن را نقل کرده است. 4- حاکم در مستدرک الصحیحین [21] به نقل از عایشه چنین مینویسد: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم در همان بیماری که به وفاتشان انجامید، فرمود: ای فاطمه! آیا راضیت نمیکند که بانوی زنان دو عالم باشی و بانوی زنان این امت و بانوی زنان مؤمنین؟ 5- ابینعیم در حلیةالاولیاء به نقل از عمران بن حصین آورده است: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: میآیی با هم به عیادت فاطمه برویم؟ او بیمار است. گفتم: آری. با هم (سوی خانهی فاطمه) روانه شدیم، تا به در خانه رسیدیم، رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم سلام کرده اذن دخول خواست و فرمود: آیا من و آنکه همراهم است (میتوانیم) داخل شویم؟ فاطمه گفت: آری، اما چه کسی همراه شماست؟ به خدا سوگند، جز عبائی، چیزی در بر ندارم. فرمود: با عبا چنین و چنان کن. - به فاطمه آموخت که با آن عبا خود را چگونه بپوشاند. فاطمه گفت: به خدا سوگند، چیزی سر مرا نپوشانده است. رسول اکرم ملافهای را که در بر داشت به او داد و فرمود: با این پارچه سر خود را بپوشان. پس فاطمه به آن دو اجازهی ورود داد. و آن دو وارد شدند. رسول اکرم فرمود: حالت چگونه است؟ گفت: بیمارم، و نیز طعامی برای خوردن ندارم. فرمود: دخترکم راضیت نمیکند اینکه بانوی زنان دو عالمی؟ گفت: پس مریم دختر عمران چه؟ فرمود: او بانوی زنان روزگار خود و تو بانوی زنان روزگار خود هستی. به خدا سوگند تو را به همسری کسی درآوردم که آقا و سید است در دنیا و آخرت. طحاوی نیز روایت را در مشکل الاثار [22] نقل کرده میافزاید: «بغض او جز در دل منافق نمیرود.» محب طبری [23] نیز با همین اضافه روایت را نقل میکند و مینویسد حافظ ابوالقاسم دمشقی آن را آورده است. 6- ابینعیم [24] به نقل از جابر بن سمره آورده است: پیامبر خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، (و در جمع ما) نشست و فرمود: گروهی که آنجا بودند گفتند: خوبست به عیادتش رویم. رسول اکرم برخاست و حرکت کرد تا در (خانهی فاطمه) رسید. در خانه بسته بود. رسول اکرم: صدا زد: خود را بپوشان، عدهای به عیادتت آمدهاند. فاطمه گفت: ای رسول خدا جز عبائی در بر ندارم. پیامبر رداء خود را برداشته از پشت در، سوی فاطمه انداخت. و فرمود: با این سر خود را بپوشان. پس از آن با همراهان داخل خانه شد و مدتی نشستند و بعد رفتند. آن عده گفتند: به خدا سوگند (چه بسیار شگفت است) دختر رسول خدا بر این حال؟! رسول خدا برگشت و فرمود: همانا او بانوی زنان است در روز قیامت. 7- در خصائص نسائی [25] به نقل از ابیهریره آمده است: در یک روز بلند و طولانی رسول اکرم تأخیر کرد (و در جمع ما دیر حضور یافت.) غروب بود که کسی عرض کرد: ای رسول خدا، امروز که شما را ندیدیم بر ما چه سخت گذشت. فرمود: فرشتهای که تاکنون زیارتم نکرده بود، از خدا خواست تا ملاقاتم کند. (آمد و) مژده به من داد که فاطمه، دخترم، بانوی زنان امت من است و حسن و حسین سروران جوانان اهل بهشتند. متقی در کنزالعمال [26] پس از نقل این روایت مینویسد: طبرانی و ابننجار به نقل از ابیهریره این روایت را آوردهاند. 8- متقی [27] به نقل از عایشه آورده: رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم در بیماری که منجر به موتش شد، فرمود: فاطمه، دخترم، بیا نزد من. فاطمه کنار رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم آمد، پیامبر مدتی با او نجوی کرد. آنگاه فاطمه در حالی که میگریست از او جدا شد- و من (در آنجا) حاضر بودم.- پیامبر خدا پس از مدتی (دوباره) فرمود: نزد من بیا. فاطمه کنار او رفت و پیامبر مدتی با او راز گفت. آنگاه فاطمه در حالی که میخندید از او جدا شد. گفتم: دختر رسول خدا، به من بگو پیامبر پنهانی چه گفت؟ پاسخ داد: گمان میکنی، چون رسول خدا به من سرّی را باز گفت آن را در زمان حیاتش فاش میکنم؟! بر من گران آمد که از سرّ او بیخبر مانم. پس از رحلت رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به فاطمه گفتم: آن خبر را برایم نمیگوئی؟ گفت: اکنون، آری. بار اول به من فرمود، «جبرئیل هر سال قرآن را یکبار بر من عرضه میداشت ولی امسال دوبار، و به من خبر داد که عمر هر پیامبری نصف عمر پیامبر پیشین بوده و خبر داد که عمر عیسی صد و بیست سال بوده و من میدانستم که عمر از شصت تجاوز کرده است» (این را رسول اکرم فرمود) و من گریستم. (همچنین) فرمود: دخترکم، مصیبت هیچ یک از زنان مؤمن با مصیبت تو برابری نمیکند، صبر تو نیز نباید کمتر از صبر هیچ زنی باشد. بار دوم که با من نجوی کرد به من خبر داد، در خانوادهی او، من، پیش از همه به او ملحق میشوم. و فرمود: همانا تو بانوی زنان اهل بهشتی. 9- حاکم در مستدرک [28] آورده: عایشه به فاطمه علیهاالسلام گفت: مژدهات ندهم که شنیدم رسول خدا میگفت: بانوان زنان اهل بهشت چهارند: مریم دخت عمران، فاطمه دخت رسول خدا، خدیجه دخت خویلد و آسیه. 10- متقی در کنزالعمال [29] به نقل از علی علیهالسلام آورده است: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود: راضیت نمیکند بانوی زنان اهل بهشت باشی و دو پسرت سروران جوانان اهل بهشت؟ 11- متقی در جای دیگر کتاب [30] خود چنین آورده است: راضیت نمیکند اینکه کسی را به همسریت درآوردم که پیش از همه اسلام آورد و از همهی مسلمانها آگاهتر است؟ همانا تو بانوی زنان امت من هستی، همچون مریم، که بانوی قوم خویش بود. راضی نیستی، ای فاطمه؟ خداوند بر اهل زمین آگاه شد و از آنان دو مرد را برگزید، پس یکی را پدر دیگری را شوهرت قرار داد. 12- ابونعیم [31] به نقل از ابنعباس مینویسد: رسول اکرم فرمود: چهار زن، بانوان روزگار خود هستند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، و برترین ایشان در علم، فاطمه است. به نقل سیوطی [32] ، ابنعساکر نیز به سند خود این حدیث را از ابنعباس روایت کرده است. 13- حاکم در مستدرک الصحیحین [33] به نقل از ابنعباس آورده است: پیامبر گرامی صلی اللَّه علیه و آله و سلم چهار خط کشید، سپس فرمود: میدانید این خطوط چیستند؟ اصحاب گفتند: خدا و رسولش داناترند. فرمود: همانا برترین زنان اهل بهشت، خدیجه دخت خویلد، فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم، مریم دخت عمران، و آسیه دخت مزاحم میباشند… حاکم اضافه میکند که سند این حدیث صحیح میباشد. حاکم در موارد دیگری از کتاب خود این حدیث را با سندهای صحیح از ابنعباس نقل کرده است، همچنین بسیاری از بزرگان حدیث این روایت را در کتابهای خود آوردهاند، از جمله: احمد بن حنبل [34] با چند سند از ابنعباس، ابنعبدالبر [35] با دو سند، سیوطی [36] به نقل از طبرانی، ابناثیر [37] ، محب طبرانی [38] به نقل از احمد و ابوحاتم، و ابنحجر [39] . ابنحجر در همانجا به نقل از طبرانی از عایشه روایت میکند که: هرگز جز پیامبر، احدی را برتر از فاطمه ندیدم. همچنین ابنعمرو [40] و طحاوی [41] هیثمی [42] نیز این حدیث را نقل میکند و میگوید: احمد، ابویعلی و طبرانی با اسناد صحیح آن را نقل کردهاند. شمار راویان این حدیث در آنچه ذکر شد محدود نیست بلکه عسقلانی [43] نیز آن را به نقل از ابنحبان، احمد، ابویعلی، طبرانی، ابوداود و حاکم روایت کرده و در صحفهی 282 [44] از کتابش مینویسد: نسائی با سند صحیح از ابنعباس روایت کرده است: برترین زنان اهل بهشت، خدیجه، فاطمه، مریم، و آسیه هستند. 14- ابنعبدالبر [45] با دو سند از ابیهریره روایت کرده است که: رسول اکرم فرمود: بهترین زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم. هیثمی در مجمع [46] و ثعلبی در قصص الانبیاء [47] روایت را چنین آوردهاند: نمونهی زنان دو عالم… بهترین مردان شما علی علیهالسلام و بهترین جوانتان حسن علیهالسلام و حسین علیهالسلام و بهترین زنان شما فاطمه است. خطیب بغدادی [49] نیز این حدیث را نقل کرده است. 16- مناوی [50] به نقل از حارث بن ابیاسامه از عروة بن زبیر روایت میکند: خدیجه بهترین زنان روزگار خود است و مریم هم بهترین زنان روزگارش است و فاطمه نیز بهترین زنان روزگار خود میباشد. 17- ابنجریر در تفسیر [51] خود از انس بن مالک نقل میکند که: رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: بهترین زنان دو عالم چهار نفرند: مریم دخت عمران، آسیه دخت مزاحم و همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم. 18- ترمذی [52] به نقل از انس روایت کرده که رسول گرامی فرمود: حاکم نیز در مستدرک الصحیحین [53] روایت فوق را با دو سند نقل کرده و میگوید: سند دوم طبق موازین مسلم و بخاری، صحیح میباشد. این روایت را همچنین احمد بن حنبل [54] ، ابونعیم [55] ، طحاوی [56] ، خطیب بغدادی [57] ، ابناثیر [58] ، ابنحجر [59] ، ابنعبدالبر [60] ، متقی [61] ، فخررازی [62] و سیوطی [63] نقل کردهاند. 19- طبری [64] از قتاده نقل میکند که: نمونهی زنان دو عالم، مریم دخت عمران و همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم هستند. رسول خدا صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: از میان مردان، بسیاری کامل شدند، اما از زنان فقط چهار تن به کمال رسیدند: مریم، آسیه همسر فرعون، خدیجه دخت خویلد، و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم. حدیث فوق را زمخشری در کشاف [66] و همچنین عسقلانی در فتحالباری [67] به نقل از طبرانی و ثعلبی، روایت کردهاند. 21- سیوطی در تفسیر [68] خود به نقل از ابنمردویه از انس روایت میکند که رسول اکرم صلی اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: خداوند چهار تن را بر زنان دو عالم برتری بخشید: آسیه دخت مزاحم، مریم دخت عمران، خدیجه دخت خویلد و فاطمه دخت محمد صلی اللَّه علیه و آله و سلم. [ صفحه 57] [1] صحیح بخاری، کتاب بدءالخلق، باب: علامات النبوة فی الاسلام. [2] مسند احمد بن حنبل، ح 6، ص 282. [3] طبقات ابنسعد، ج 2، ص 40. [4] اسدالغابة، ج 5، ص 522. [5] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34. [6] صحیح بخاری، کتاب فضائل الصحابة، باب: فضائل فاطمه علیهاالسلام. [7] صحیح ابنماجه، باب: ما جاء ذی ذکر مرض رسولالله صلی اللَّه علیه و آله و سلم. [8] مسند طیالسی، ج 6، باب: احادیث النساء. [9] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 29. [10] مشکل الاثار، ج 1، ص 48 و 49. [11] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34. [12] صحیح الترمذی، ج 2، ص 306. [13] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 151. [14] مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 319. [15] حلیةالاولیاء، ج 4، ص 190. [16] اسدالغابة، ج 5، ص 574. [17] کنزالعمال، ج 6، ص 217. [18] کنزالعمال، ج 6، ص 218. [19] کنزالعمال، ج 7، ص 102. [20] کنزالعمال، ج 7، ص 111 [21] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 156. سند این حدیث نزدش صحیح است. [22] مشکل الاثار، ج 1، ص 50. [23] ذخائرالعقبی، ص 43. [24] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 42. [25] خصائص امیرالمؤمنین، ص 34. [26] کنزالعمال، ج 6، ص 221. [27] کنزالعمال، ج 7، ص 111- ابنعسکر این روایت را آورده است. [28] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 185. [29] کنزالعمال، ج 7، ص 111، و مینویسد: بزار آن را نقل کرده است. [30] کنزالعمال، ج 6، ص 153، و مینویسد: حاکم و طبرانی و خطیب آن را نقل کردهاند. [31] ذخائرالعقبی، ص 44 و مینویسد: حافظ ثقفی اصفهانی آن را نقل کرده است. [32] الدرالمنثور، ذیل آیهی: 42، آلعمران. [33] مستدرک الصحیحین، ج 2، ص 497. [34] مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 293 و 316 و 322. [35] الاستیعاب، ج 2، ص 720. [36] الدرالمنثور، ذیل آیهی 11 سورهی تحریم. [37] اسدالغابة، ج 5، ص 437. [38] ذخائرالعقبی، ص 42. [39] الاصابة، ج 8، ص 158. [40] الاستیعاب، ج 2، ص 75. [41] مشکل الاثار، ج 1، ص 50. [42] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223. [43] فتح الباری، ج 7، ص 258. [44] فتح الباری، ج 7، ص 282. [45] الاستیعاب، ج 2، ص 720 و ص 750، آنچه در متن آمده مطابق نقل صفحهی 750 میباشد. [46] مجمع الزوائد، ج 9، ص 223. [47] قصص الانبیاء، ص 511. [48] کنزالعمال، ج 6، ص 217. [49] تاریخ بغداد، ج 4، ص 319. [50] فیض القدیر، ج 3، ص 432. [51] تفسیر طبری، ج 3، ص 180. [52] صحیح ترمذی، ج 2، ص 31. [53] مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 157. [54] مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص 135. [55] حلیةالاولیاء، ج 2، ص 344. [56] مشکل الاثار، ج 1، ص 50. [57] تاریخ بغداد، ج 7، ص 184، و ج 9، ص 404، به دو طریق و در هر دو آمده! بهترین زنان دو عالم چهار نفرند. [58] اسدالغابة، ج 5، ص 437، با تعبیر: بهترین زنان دو عالم… [59] تهذیب التهذیب، ج 12، ص 441. [60] الاستیعاب، ج 2، ص 720، با دو سند که یکی آمده: بهترین زنان دو عالم. [61] کنزالعمال، ج 6، ص 227، به نقل از ابنحبان از انس. [62] التفسیر الکبیر ذیل آیهی 42، سورهی آلعمران، با کمی تقدیم و تأخیر آن را نقل کرده است. [63] الدرالمنثور، ذیل آیهی 42، سورهی آلعمران، به نقل از ابنالمنذر و ابنحبان. [64] تفسیر طبری، ج 3، ص 180. [65] تفسیر طبری، ج 3، ص 180. [66] الکشاف، ذیل آیهی 12 سورهی تحریم. [67] فتحالباری، ج 7، ص 258. [68] الدرالمنثور، ذیل آیهی 42 سورهی آلعمران. نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
زن شاهکار خلقت است . برنارد شاو اگر شناخت زن و مرد نسبت به ویژگی های درونی و بیرونی یکدیگر بیشتر گردد کمتر دچار گسست می شوند . ارد بزرگ زن کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر ، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی ، نمونه عطوفت و چشمه عنایت است . اقبال لاهوری آیند? اجتماع در دست مادران است . اگر جهان به میانجیگری زن گرفتار شود ، تنها اوست که می تواند آن را نجات دهد . ابوفور به هر اندازه که زن آرام و مطیع و با عصمت و با عفت است ، به همان اندازه قدرت فرمانروایی او شدیدتر و استوارتر است . میشله نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
شخصى در حضور حضرت وصىّ علیه السلام از خداوند طلب غفران نموده ، مى گوید:« استغفرالله » امیر مؤ منان در پاسخ مى فرماید: استغفار، مقام والا مرتبگان است . استغفار نامى است که آن را شش معنا و (و شرط) است: نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
عشق میوه تمام فصل هاست و دست همه کس به شاخسارش می رسد . مادر ترزا نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
در اسلام گاهى پنیر بعنوان غذایى مکروه معرفى شده است ، گاهى مستحب ! توضیح: پیامبر اسلام فرمود پنیر و گردو هر یک به تنهایى مضرند، اما اگر با هم جمع شوند مفید و نافع مى گردند. 7 بحار الانوار ج 62 ص 294. نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
امام صادق (ع ) مى فرماید: انواع گوشتها (1 )سفینه ج 2، ص 507(2)حار ج 66 ص 70 (3)بحار ج 66 ص 70 (4) سفینه ج 2 ص 507 (5) بحار ج 66 ص 74 نویسنده : سیّد میرصادق رحمتی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ چرا این همه مرجع تقلید |
شناسنامه v پارسی بلاگv پست الکترونیک v RSS v
![]() سیّد میرصادق رحمتی
أنا المیر صادق بن المیر محّمد بن السیّْد الرضا ،أوصیکم بتقوی الله و بما أوصی امام العصر (عج)،هو الورع فی دینکم والإجتهاد لله و صدق الحدیث و أداء الأمانة،إلی من ائتمنکم من بر أو فاجر و طول السجود ... و کونوا لنا زینا و لا تکونوا لنا شینا أحفظوا ما وصیتکم به و أستودعکم الله و أقرءٌ علیکم السلام.
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
template designed by Rofouzeh |